حزقیال 1 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شدهحِزقیال در بابِل 1 و روز پنجم ماه چهارم سال سیام، آنگاه که من در میان اسیران نزد رود خابور بودم، واقع شد که آسمان گشوده گردید و رویاهای خدا را دیدم. 2 در پنجم آن ماه که سال پنجم اسیری یِهویاکین پادشاه بود، 3 کلام یهوه بر حزقیال کاهن، پسر بوزی، نزد رود خابور در سرزمین کَلدانیان نازل شد و دست خداوند در آنجا بر او بود. 4 پس نگریستم و اینک باد شدیدی از طرف شمال برمیآید، و ابر بزرگی، و آتش جهنده، و درخشندگیای گرداگردش، و از میانش یعنی از میان آتش، چیزی همانند برنج درخشنده بود. 5 و از میانش چیزی شبیه چهار موجود زنده پدیدار شد. ظاهر ایشان چنین بود: شبیه انسان بودند، 6 اما هر یک از آنها چهار صورت داشت، و هر یک از آنها چهار بال داشت. 7 و پایهای آنها پایهایی راست و کف پای آنها مانند کف پای گوساله بود و همچون برنج صیقل یافته میدرخشید. 8 زیر بالهای آنها از چهار طرفشان، دستهای انسان بود و آن چهار، صورتها و بالهای خود را چنین داشتند. 9 و بالهای آنها به یکدیگر میرسید و چون میرفتند، روی برنمیگرداندند، بلکه هر یک مستقیم به پیش میرفت. 10 و اما در مورد شکل صورتهایشان: هر یک از آنها صورت انسان داشتند، و نیز صورت شیر به طرف راست، صورت گاو به طرف چپ، و صورت عقاب هم. 11 صورتها و بالهای آنها از طرف بالا از یکدیگر جدا بود، و دو بال هر یک به همدیگر میرسید و دو بال دیگر بدن آنها را می پوشانید. 12 و هر یک از آنها مستقیم به پیش میرفتند. به هر جایی که روح میرفت، آنها نیز میرفتند و در حین رفتن روی برنمیگرداندند. 13 و اما شباهت این موجودات زنده این بود که صورت آنها همانند زغال گداخته در آتش ، و همچون مشعلها بود. آن آتش در میان آن موجودات به جلو و به عقب میرفت و درخشان میبود. و از میان آتش برق میجهید. 14 آن موجودات همچون برق به این سو و آن سو میدویدند و برمیگشتند. 15 چون آن موجودات زنده را نگاه میکردم، اینک به پهلوی آن موجودات چهار صورت یک چرخ بر زمین دیدم؛ برای هر صورت، یک چرخ. 16 ظاهر چرخها و صنعت آنها درخشان چون زِبَرجد بود و آن چهار، یک شباهت داشتند. و ظاهر و صنعت آنها مثل چرخی در میان چرخ دیگر بود. 17 و چون میرفتند، بر چهار جانب خود میرفتند و در حین رفتن به هیچ طرف روی برنمیگرداندند. 18 و طوقههایشان بلند و مهیب بود و طوقههای آن چهار، از هر طرف از چشمها پر بود. 19 و چون آن موجودات میرفتند، چرخها در پهلوی آنها میرفت و چون آن موجودات از زمین بلند میشدند، چرخها نیز بلند میشد. 20 و هر جایی که روح میرفت، آنها نیز میرفتند چرخها هم همراهشان بلند میشد، زیرا که روح آن موجودات زنده در چرخها بود. 21 و چون آنها میرفتند، چرخها میرفت، و چون آنها میایستادند، چرخها نیز میایستاد. و چون آنها از زمین بلند میشدند، چرخها همراه آنها از زمین بلند میشد، زیرا روح موجودات در چرخها بود. 22 در بالای سر آن موجودات چیزی همانند فلک بود، همچون بلور مهیب! و بالای سر آنها پهن شده بود. 23 بالهای آنها زیر فلک به سوی یکدیگر پهن بود. هر موجود دو بال داشت که بدنش را از این طرف و آن طرف میپوشانید. 24 و چون میرفتند، من صدای بالهای آنها را مانند صدای آبهای بسیار، مثل صدای قادر مطلق و مثل غوغای لشکریان شنیدم. زیرا که چون میایستادند، بالهای خویش را فرود میآوردند. 25 و چون در حین ایستادن بالهای خود را فرود میآوردند، صدایی از فلکی که بالای سر آنها بود، شنیده میشد. 26 و بالای فلکی که بر سر آنها بود، چیزی بود شبیه تخت همانند یاقوت کبود. و بر آن تخت، کسی بود با صورتی همچون صورت انسان. 27 و از کمر او به طرف بالا شبیه برنج درخشنده بود، مانند آتشی که گرداگردش گرفته شده باشد. و از کمر او به طرف پایین مانند آتشی بود که از هر طرف میدرخشید، 28 همانند رنگین کمان که در روز بارانی در ابر پدیدار میشود. درخشندگی گرداگرد آن چنین بود. این منظر شباهت جلال یهوه بود و چون آن را دیدم، به روی خود درافتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن میگفت. |
@ 2024 Korpu Company