مزامیر 3 - هزارۀ نوخداوندا، برخیز مزمور داوود، آنگاه که از پسر خود اَبشالوم میگریخت. 1 خداوندا، چه بسیارند دشمنانم! بسیاری بر ضد من برمیخیزند. 2 بسیاری دربارۀ جان من میگویند: «برای او در خدا نجاتی نیست.» سِلاه 3 اما تو ای خداوند، سپر هستی به دورَم، جلال من و سر فرازندۀ من. 4 خداوند را به فریاد بلند میخواندم و او از کوه مقدسش اجابتم فرمود. سِلاه 5 من آرمیده، به خواب رفتم، و باز بیدار شدم، زیرا خداوند نگاهم میدارد. 6 از هزاران هزار نخواهم ترسید که از هر سو بر من صف آراستهاند. 7 خداوندا، برخیز! ای خدای من، نجاتم ده! زیرا تو بر رخسار همۀ دشمنانم میزنی و دندانهای شریران را خُرد میکنی. 8 نجات از آن خداوند است؛ برکت تو بر قومت باد! سِلاه |
The Persian New Millennium Version © 2014, is a production of Elam Ministries. All rights reserved.
www.kalameh.com/shop
Elam Ministries