مَرقُس 9 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳1 عیسی همچنین فرمود: «بهیقین به شما میگویم که بعضی از کسانی که در اینجا ایستادهاند، تا پادشاهی خدا را که باقدرت میآید نبینند، نخواهند مرد.» تبدیل هیأت عیسی ( متّی 17:1-13 ؛ لوقا 9:28-36 ) 2 شش روز بعد، عیسی پطرس و یعقوب و یوحنا را برداشت و آنها را با خود به کوه بلندی برد. او در آنجا با آنها تنها بود و در حضور آنها هیأت او تغییر یافت، 3 و لباسهایش چنان سفید و درخشان شد که هیچکس روی زمین نمیتواند لباسی را به آن سفیدی بشوید. 4 آنگاه آنها الیاس و موسی را دیدند که با عیسی مشغول گفتوگو بودند. 5 پطرس به عیسی گفت: «ای استاد، چه خوب است که ما در اینجا هستیم. بگذار سه سایبان بسازیم، یکی برای تو و یکی برای موسی و یکی هم برای الیاس.» 6 او نمیدانست چه میگوید، چون او و دیگران بسیار ترسیده بودند. 7 در آنوقت ابری ظاهر شد و بر آنها سایه افکند. از آن ابر ندایی آمد که میگفت: «این است پسر عزیز من؛ به او گوش بدهید.» 8 آنها فوراً به اطراف نگاه کردند، امّا هیچکس را ندیدند؛ فقط عیسی با آنان بود. 9 وقتی از کوه پایین میآمدند، عیسی به ایشان دستور داد که دربارۀ آنچه دیدهاند تا زمانیکه پسر انسان پس از مرگ زنده نشده است، به کسی چیزی نگویند. 10 آنان از این دستور اطاعت کردند، ولی در بین خود دربارۀ معنی «زنده شدن پس از مرگ» به گفتوگو پرداختند. 11 آنها از او پرسیدند: «چرا علما میگویند اوّل باید الیاس بیاید؟» 12 عیسی جواب داد: «بلی، الیاس اوّل میآید تا همهچیز را آماده سازد، امّا چرا در کتب مقدّس نوشته شده است که پسر انسان باید متحمّل رنجهای بسیاری شده خوار و خفیف شود؟ 13 به شما میگویم همانطور که دربارۀ الیاس نوشته شده، او آمد و مردم هرچه خواستند با او کردند.» شفای پسر بچّۀ دیوانه ( متّی 17:14-21 ؛ لوقا 9:37-43 الف) 14 وقتی آنها نزد سایر شاگردان رسیدند، جمعیّت بزرگی را دیدند که دور آنها ایستادهاند و علما با ایشان مباحثه میکنند. 15 همینکه جمعیّت عیسی را دیدند، با تعجّب فراوان دواندوان به استقبال او رفتند و به او سلام کردند. 16 عیسی از شاگردان پرسید: «دربارۀ چه چیز با آنها بحث میکنید؟» 17 مردی از میان جمعیّت گفت: «ای استاد، من پسرم را نزد تو آوردم. او گرفتار روح پلیدی شده و نمیتواند حرف بزند. 18 هرگاه روح به او حمله میکند، او را به زمین میاندازد و دهانش کف میکند؛ او دندانهایش را به هم میساید و بدنش خشک میشود. از شاگردان تو درخواست کردم آن روح را بیرون کنند، امّا نتوانستند.» 19 عیسی به آنها گفت: «ای نسل بیایمان! تا کی باید با شما باشم و تا کی باید متحمّل شما گردم؟ او را نزد من بیاورید.» 20 آنها آن پسر را نزد او آوردند. روح بهمحض اینکه عیسی را دید، پسر را به تشنّج سختی انداخت. پسر بر زمین افتاد و درحالیکه دهانش کف کرده بود، روی زمین دست و پا میزد. 21 عیسی از پدر او پرسید: «چند وقت است که این حالت برای او پیش آمده؟» پدر جواب داد: «از بچّگی. 22 این روح بارها او را در آب و آتش افکنده تا هلاکش سازد. امّا اگر میتوانی به ما ترحّم نموده کمک کن.» 23 عیسی فرمود: «اگر میتوانی؟! برای کسی که ایمان دارد، همهچیز ممکن است.» 24 آن پدر فوراً با صدای بلند گفت: «من ایمان دارم، ولی ایمانم کم است. آن را زیاد کن.» 25 وقتی عیسی دید که مردم جمع میشوند، به روح پلید نهیب زده فرمود: «ای روح کر و لال، به تو فرمان میدهم که از او بیرون بیایی و دیگر هرگز به او داخل نشوی!» 26 آن روح نعرهای زد و پسر را به تشنّج انداخت و از او بیرون آمد، و آن پسر مانند یک مُرده شد، بهطوریکه عدّهای میگفتند: «او مُرده است.» 27 امّا عیسی دستش را گرفت و او را بلند کرد، و او سرپا ایستاد. 28 عیسی به خانه رفت و شاگردانش در خلوت از او پرسیدند: «چرا ما نتوانستیم آن روح را بیرون کنیم؟» 29 عیسی فرمود: «فقط با دعا میتوان این نوع ارواح را بیرون کرد.» عیسی بار دیگر دربارۀ مرگ خود سخن میگوید ( متّی 17:22-23 ؛ لوقا 9:43-45 ) 30 عیسی و شاگردان آن ناحیه را ترک کردند و از راه استان جلیل به سفر خود ادامه دادند. عیسی نمیخواست کسی بداند او کجا است، 31 زیرا به شاگردان خود تعلیم داده میگفت که پسر انسان به دست آدمیان تسلیم میشود و آنان او را خواهند کشت ولی سه روز بعد، دوباره زنده خواهد شد. 32 امّا آنها نمیفهمیدند چه میگوید و میترسیدند از او چیزی بپرسند. بزرگترین شخص ( متّی 18:1-5 ؛ لوقا 9:46-48 ) 33 آنها به کفرناحوم آمدند و وقتی در منزل بودند، عیسی از شاگردان پرسید: «بین راه دربارۀ چه چیزی بحث میکردید؟» 34 آنها ساکت ماندند، چون در بین راه صحبت ایشان بر سر این بود که در میان آنها چه کسی بزرگتر است. 35 او نشست و دوازده شاگرد را نزد خود خواند و به ایشان فرمود: «اگر کسی میخواهد اوّل شود، باید خود را آخرین و غلام همه سازد.» 36 سپس کودکی را گرفت و او را در برابر همه قرار داد. سپس او را در آغوش گرفته فرمود: 37 «هرکه یکی از این کودکان را به نام من بپذیرد، مرا پذیرفته است و هرکه مرا بپذیرد، نهتنها مرا بلکه فرستندهٔ مرا پذیرفته است.» هرکه ضد ما نیست با ما است ( لوقا 9:49-50 ) 38 یوحنا عرض کرد: «ای استاد، ما مردی را دیدیم که دیوها را با ذکر نام تو بیرون میکرد، امّا چون از ما نبود، سعی کردیم مانع او شویم.» 39 عیسی فرمود: «مانع کار او نشوید، زیرا هرکه با ذکر نام من معجزهای بکند، نمیتواند در همان دَم از من بد بگوید. 40 چون هرکه بر ضد ما نباشد، با ما است. 41 بهیقین به شما میگویم هرکه به شما بهخاطر اینکه نام مسیح را برخود دارید، جرعهای آب بدهد، به هیچ وجه بیاجر نخواهد ماند. مسبّبین گناه ( متّی 18:6-9 ؛ لوقا 17:1-2 ) 42 «امّا هرکس که یکی از این کوچکان را که به من ایمان دارند گمراه سازد، برای او بهتر است که با سنگ آسیابی به دور گردنش، به دریا انداخته شود. 43 پس اگر دستت باعث گمراهی تو میشود، آن را ببر، زیرا بهتر است بدون دست وارد حیات ابدی شوی تا اینکه با دو دست به جهنّم بیافتی، یعنی به آتشی که خاموشی نمیپذیرد. [ 44 آنجا کرمی که بدن آنها را میخورد هرگز نمیرد و آتشی که آنها را میسوزاند هرگز خاموش نشود.] 45 و اگر پایت تو را گمراه کند، آن را ببر، زیرا بهتر است که لنگ وارد حیات ابدی شوی تا اینکه با دو پا به جهنّم انداخته شوی. [ 46 آنجا کرمی که بدن آنها را میخورد هرگز نمیرد و آتشی که آنها را میسوزاند هرگز خاموش نشود.] 47 و اگر چشمت تو را منحرف سازد، آن را در آور، زیرا بهتر است که با یک چشم وارد پادشاهی خدا شوی تا اینکه با دو چشم به جهنّم بیافتی. 48 آنجا کرمی که بدن آنها را میخورد هرگز نمیرد و آتشی که آنها را میسوزاند هرگز خاموش نشود. 49 «چون همه با آتش نمکین میشوند. 50 نمک چیز خوبی است، امّا اگر مزۀ خود را از دست بدهد، دیگر به چه وسیله میتواند مزۀ خود را باز یابد؟ پس شما نیز در خود نمک داشته باشید و با یکدیگر در صلح و صفا زندگی کنید.» |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies