Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

مَرقُس 1 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


یحیای تعمید‌دهنده
( متّی 3‏:1‏-12 ؛ لوقا 3‏:1‏-18 ؛ یوحنا 1‏:19‏-28 )

1 ابتدای مژدۀ انجیل عیسای مسیح، پسر خدا.

2 در کتاب اِشعیای نبی آمده است که: «من قاصد خود را پیشاپیش تو می‌فرستم؛ او راه تو را آماده خواهد کرد.

3 مردی در بیابان فریاد می‌زند، 'راه خداوند را آماده سازید و مسیر او را راست گردانید!'»

4 یحیای تعمید‌ دهنده در بیابان ظاهر شد و اعلام کرد: «ای مردم برای آمرزش گناهان خود توبه کنید و تعمید بگیرید.»

5 مردم از تمام سرزمین یهودیه و شهر اورشلیم نزد او می‌رفتند و با اعتراف به گناهان خود، در رود اُردن به‌وسیلهٔ او تعمید می‌گرفتند.

6 لباس یحیی از پشم شتر بود و کمربندی چرمی به کمر می‌بست و خوراکش ملخ و عسل صحرایی بود.

7 او اعلام کرده می‌گفت: «بعد از من مردی تواناتر از من خواهد آمد که من لایق آن نیستم که خم شوم و بند کفش‌هایش را باز کنم.

8 من شما را با آب تعمید می‌دهم، امّا او شما را با روح‌القدس تعمید خواهد داد.»


تعمید و آزمایش عیسی
(متّی 3‏:13‏-4‏:11؛ لوقا 3‏:21‏-22 ؛ 4‏:1‏-13 )

9 در این هنگام عیسی از ناصرۀ جلیل آمد و در رود اُردن از یحیی تعمید گرفت.

10 همین‌که عیسی از آب بیرون آمد، دید که آسمان شکافته شد و روح‌القدس به‌صورت کبوتری به‌سوی او فرود آمد.

11 و آوازی از آسمان شنیده شد که می‌گفت: «تو پسر عزیز من هستی؛ از تو خشنودم.»

12 فوراً روح خدا او را به بیابان برد.

13 او مدّت چهل روز در بیابان بود و شیطان او را وسوسه می‌کرد. عیسی در بین حیوانات وحشی بود و فرشتگان او را خدمت می‌کردند.


دعوت چهار ماهیگیر
( متّی 4‏:12‏-22 ؛ لوقا 4‏:14‏-15 ، 5‏:1‏-11 )

14 پس از بازداشت یحیی، عیسی به استان جلیل آمد و مژدۀ خدا را اعلام کرده می‌گفت:

15 «ساعت مقرّر رسیده و پادشاهی خدا نزدیک است. توبه کنید و به این مژده ایمان بیاورید.»

16 وقتی عیسی در کنار دریاچۀ جلیل قدم می‌زد، شمعون و برادرش اَندریاس را دید که تور به دریا می‌انداختند چون ماهیگیر بودند.

17 عیسی به آن‌ها فرمود: «دنبال من بیایید تا شما را صیّاد مردم گردانم.»

18 آن دو نفر فوراً تورهایشان را گذاشته به‌دنبال او رفتند.

19 کمی دورتر، عیسی یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا را دید که در قایقی مشغول تعمیر کردن تورهای خود بودند.

20 عیسی آن دو نفر را نیز فوراً نزد خود خواند. آن‌ها پدر خود زِبِدی را با کارگرانش در قایق ترک کردند و به‌دنبال او رفتند.


شفای مرد دیوانه
( لوقا 4‏:31‏-37 )

21 عیسی و شاگردانش وارد کفرناحوم شدند و همین‌که روز سَبَّت فرارسید، عیسی به کنیسه رفت و به تعلیم پرداخت.

22 مردم از طرز تعلیم او درشگفت ماندند، زیرا برخلاف علمای یهود، او با اقتدار به آن‌ها تعلیم می‌داد.

23 در همان موقع در کنیسه مردی که روح پلید داشت، فریاد زد:

24 «ای عیسای ناصری با ما چه‌کار داری؟ آیا آمده‌ای تا ما را نابود کنی؟ من می‌دانم تو کیستی، ای قدّوس خدا.»

25 امّا عیسی روح پلید را سرزنش کرده گفت: «ساکت شو و از این مرد بیرون بیا.»

26 روح پلید، آن مرد را تکان سختی داد و با فریادی بلند از او خارج شد.

27 همه چنان حیران شدند که از یکدیگر می‌پرسیدند: «این چیست؟ این چه تعلیم تازه‌ای است؟ او با چه قدرتی به ارواح پلید فرمان می‌دهد و آن‌ها اطاعت می‌کنند!»

28 به‌زودی شهرت او در سراسر جلیل پیچید.


شفای دردمندان
( متّی 8‏:14‏-17 ؛ لوقا 4‏:38‏-41 )

29 عیسی و شاگردانش از جمله یعقوب و یوحنا از کنیسه بیرون آمدند و بی‌درنگ به خانۀ شمعون و اَندریاس رفتند.

30 مادرزن شمعون تب داشت و خوابیده بود. به‌محض این‌که عیسی به آنجا رسید، او را از حال آن زن باخبر کردند.

31 عیسی نزد او رفت، دستش را گرفت و او را بلند کرد. وی تبش قطع شد و به پذیرایی از آن‌ها پرداخت.

32 وقتی خورشید غروب کرد و شب شد، همۀ بیماران و دیوزدگان را نزد او آوردند.

33 تمام مردم شهر در جلوی خانه جمع شدند.

34 عیسی بیماران بسیاری را که امراض گوناگون داشتند، شفا داد و دیوهای زیادی را بیرون کرد و نگذاشت دیوها حرفی بزنند، چون او را می‌شناختند.


موعظه در جلیل
( لوقا 4‏:42‏-44 )

35 سحرگاه روز بعد، عیسی از خواب برخاسته از منزل خارج شد و به خارج از شهر رفته مشغول دعا شد.

36 شمعون و همراهانش به جستجوی او پرداختند.

37 وقتی او را پیدا کردند، به او گفتند: «همه به‌دنبال تو می‌گردند.»

38 عیسی به آن‌ها گفت: «به جاهای دیگر و شهرهای اطراف برویم تا در آنجا هم پیام خود را اعلام کنم، چون من برای همین منظور آمده‌ام.»

39 عیسی در سراسر جلیل می‌گشت و در کنیسه‌ها پیام خود را اعلام می‌کرد و دیوها را بیرون می‌نمود.


شفای جذامی
( متّی 8‏:1‏-4 ؛ لوقا 5‏:12‏-16 )

40 یک نفر جذامی نزد عیسی آمد، زانو زد و التماس‌کنان گفت: «اگر بخواهی، می‌توانی مرا پاک سازی.»

41 دل عیسی به حال او سوخت و دست خود را دراز کرد او را لمس نمود و فرمود: «البتّه که می‌خواهم. پاک شو.»

42 فوراً جذامش برطرف شد و پاک گشت.

43 بعد عیسی در‌حالی‌که او را مرخص می‌کرد، با تأکید فراوان

44 به او فرمود: «مواظب باش به کسی چیزی نگویی، بلکه برو خود را به کاهن نشان بده تا تو را معاینه کند و به‌خاطر این‌که پاک شده‌ای، آن قربانی‌ای را که موسی حکم کرده تقدیم کن تا برای آن‌ها شهادتی باشد.»

45 امّا آن مرد رفت و این خبر را در همه‌جا منتشر کرد، به‌طوری‌که عیسی دیگر نمی‌توانست آشکارا وارد شهر بشود، بلکه در جاهای خلوت خارج از شهر می‌ماند و مردم از همه طرف نزد او می‌رفتند.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan