Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

لوقا 9 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


مأموریت شاگردان
( متّی 10‏:5‏-15 ؛ مرقس 6‏:7‏-13 )

1 عیسی دوازده شاگردش را نزد خود خواند و به آن‌ها قدرت و اختیار داد تا بر تمامی دیوها چیره شوند و بیماری‌ها را شفا بخشند.

2 آنان را فرستاد تا پادشاهی خدا را اعلام کنند و بیماران را شفا دهند.

3 به آنان فرمود: «برای مسافرت هیچ‌چیز با خود نبرید، نه چوب‌دستی، نه کوله‌بار، نه نان و نه پول، و هیچ‌یک از شما نباید جامۀ اضافی داشته باشد.

4 هرگاه شما را در خانه‌ای می‌پذیرند، تا وقتی در آن شهر هستید در آن خانه بمانید.

5 امّا کسانی‌ که شما را نمی‌پذیرند، وقتی شهرشان را ترک می‌کنید، برای اخطار به آنان، گرد و خاک آن شهر را هم از پای‌های خود بتکانید.»

6 به‌این‌ترتیب آن‌ها به راه افتادند و روستا به روستا می‌گشتند و در همه‌جا بشارت می‌دادند و بیماران را شفا می‌بخشیدند.


هیرودیس و عیسی
( متّی 14‏:1‏-12 ؛ مرقس 6‏:14‏-29 )

7 وقتی، هیرودیس پادشاه از آنچه اتّفاق افتاده بود آگاهی یافت، بهت‌زده شد، چون عدّه‌ای می‌گفتند که یحیای تعمید‌دهنده زنده شده است.

8 عدّه‌ای نیز می‌گفتند که الیاس ظهور کرده، عدّه‌ای هم می‌گفتند که یکی از انبیای قدیم زنده شده است.

9 امّا هیرودیس گفت: «من که خودم فرمان دادم سر یحیی را از تنش جدا کنند؛ پس این کیست که دربارۀ او این چیزها را می‌شنوم؟» و او پیوسته می‌کوشید او را ببیند.


خوراک دادن به پنج هزار مرد
( متّی 14‏:13‏-21 ؛ مرقس 6‏:30‏-44 ؛ یوحنا 6‏:1‏-14 )

10 وقتی دوازده رسول بازگشتند، گزارش کارهایی را که انجام داده بودند، به عیسی گفتند. او آنان را برداشته با خود به شهری به نام بِیت‌صیدا برد.

11 امّا مردم باخبر شدند و به‌دنبال او به راه افتادند. عیسی ایشان را پذیرفت و برای ایشان دربارۀ پادشاهی خدا صحبت کرد و کسانی را که محتاج درمان بودند شفا داد.

12 نزدیک غروب، دوازده شاگرد نزد او آمدند و عرض کردند: «این مردم را مرخص فرما تا به دهکده‌ها و کشتزارهای اطراف بروند و برای خود منزل و خوراک پیدا کنند، چون ما در اینجا در محل دورافتاده‌ای هستیم.»

13 او پاسخ داد: «شما خودتان به آنان غذا بدهید.» امّا شاگردان گفتند: «ما فقط پنج نان و دو ماهی داریم، مگر این‌که خودمان برویم و برای همۀ این جماعت غذا بخریم.»

14 در آنجا حدود پنج هزار مرد بودند. عیسی به شاگردان فرمود: «آن‌ها را به دسته‌های پنجاه نفری بنشانید.»

15 شاگردان این‌ کار را انجام دادند و همه را نشانیدند.

16 بعد عیسی آن پنج نان و دو ماهی را گرفت، چشم به آسمان دوخت و برای آن خوراک سپاسگزاری کرد. سپس نان‌ها را پاره کرد و به شاگردان داد تا پیش مردم بگذارند.

17 همه خوردند و سیر شدند و دوازده سبد از خُرده‌های باقی‌مانده جمع شد.


شهادت پطرس دربارۀ عیسی
( متّی 16‏:13‏-19 ؛ مرقس 8‏:27‏-29 )

18 یک روز وقتی عیسی به تنهایی دعا می‌کرد و فقط شاگردانش با او بودند، او از آنان پرسید: «مردم مرا که می‌دانند؟»

19 جواب دادند: «بعضی‌ها می‌گویند تو یحیای تعمیددهنده‌ای، عدّه‌ای می‌گویند تو الیاس هستی و عدّه‌ای هم می‌گویند که یکی از انبیای پیشین زنده شده است.»

20 عیسی فرمود: «شما مرا که می‌دانید؟» پطرس جواب داد: «مسیح خدا.»


نخستین پیشگویی عیسی دربارۀ مرگ خود
( متّی 16‏:20‏-28 ؛ مرقس 8‏:30‏-9‏:1)

21 بعد به آنان دستور اکید داد که این موضوع را به هیچ‌کس نگویند

22 و ادامه داد «لازم است که پسر انسان متحمّل رنج‌های سختی شود و مشایخ یهود، سران کاهنان و علما او را رد کنند و او کُشته شود و در روز سوّم زنده گردد.»

23 سپس به همه فرمود: «اگر کسی بخواهد پیرو من باشد، باید از خود بگذرد و هرروزه صلیب خود را بردارد و به‌دنبال من بیاید.

24 هرکه بخواهد جان خود را حفظ کند آن‌ را از دست خواهد داد، امّا هرکه به‌خاطر من جان خود را فدا کند آن‌ را نجات خواهد داد.

25 برای آدمی چه سودی دارد که تمام جهان را به دست بیاورد، امّا جان خود را از دست بدهد یا آن‌ را مستوجب مجازات نماید؟

26 هرکه از من و تعالیم من عار داشته باشد پسر انسان نیز وقتی با جلال خود و جلال پدر و فرشتگان مقدّس بیاید، از او عار خواهد داشت.

27 به‌یقین به شما می‌گویم از کسانی‌ که در اینجا ایستاده‌اند عدّه‌ای هستند که تا پادشاهی خدا را نبینند، طعم مرگ را نخواهند چشید.»


تبدیل هیأت عیسی
( متّی 17‏:1‏-8 ؛ مرقس 9‏:2‏-8 )

28 هشت روز بعدازاین گفت‌وگو، عیسی پطرس، یوحنا و یعقوب را برداشت و برای دعا به بالای کوه رفت.

29 هنگامی‌که به دعا مشغول بود، هیأت او تغییر کرد و لباس‌هایش از سفیدی می‌درخشید.

30 ناگهان دو مرد یعنی موسی و الیاس را دیدند که در آنجا با او گفت‌وگو می‌کردند.

31 آن‌ها با شکوه و جلال ظاهر گشتند و دربارۀ مرگ او که می‌بایست در اورشلیم به انجام رسد صحبت می‌کردند.

32 در این موقع پطرس و همراهان او به خواب رفته بودند، امّا وقتی بیدار شدند جلال او و آن دو مردی را که در کنار او ایستاده بودند مشاهده کردند.

33 در‌حالی‌که آن دو نفر از نزد عیسی می‌رفتند، پطرس به او عرض کرد: «ای استاد، چه خوب است که ما در اینجا هستیم! سه سایبان بسازیم، یکی برای تو، یکی برای موسی، یکی هم برای الیاس.» پطرس بدون آنکه بفهمد چه می‌گوید، این سخن را گفت.

34 هنوز حرفش تمام نشده بود که ابری آمد و بر آنان سایه افکند و وقتی ابر آنان را فراگرفت شاگردان ترسیدند.

35 آنگاه از ابر ندایی آمد: «این است پسر من و برگزیدۀ من؛ به او گوش دهید.»

36 وقتی آن ندا به پایان رسید، آن‌ها عیسی را تنها دیدند. آن سه نفر سکوت کردند و در آن روزها از آنچه دیده بودند، چیزی به کسی نگفتند.


شفای مصروع
( متّی 17‏:14‏-18 ؛ مرقس 9‏:14‏-27 )

37 روز بعد وقتی از کوه پایین می‌آمدند، جمعیّت زیادی به دیدار عیسی آمده بودند.

38 ناگهان مردی از وسط جمعیّت فریاد زد: «ای استاد، از تو التماس می‌کنم به پسر من، که تنها فرزند من است، نظری بیاندازی.

39 روحی او را می‌گیرد و او ناگهان نعره می‌کشد، دهانش کف می‌کند و بدنش به تشنّج می‌افتد، و سرانجام آن روح او را مجروح کرده به‌سختی از او جدا می‌شود.

40 از شاگردان تو تقاضا کردم که آن روح را بیرون کنند، امّا نتوانستند.»

41 عیسی پاسخ داد: «ای نسل بی‌ایمان و منحرف، تا کی با شما باشم و شما را تحمّل کنم!؟ پسرت را به اینجا بیاور.»

42 زمانی‌‌که آن پسر را نزد عیسی می‌آوردند، دیو او را به زمین زد و به تشنّج انداخت. عیسی به روح پلید نهیب زده دستور داد که از او خارج شود و آن پسر را شفا بخشید و به پدرش بازگردانید.

43 همۀ مردم از بزرگی خدا مات و مبهوت ماندند. درحالی‌که عموم مردم از تمام کارهای عیسی در حیرت بودند، عیسی به شاگردان فرمود:


دوّمین پیشگویی عیسی دربارۀ مرگ خود
( متّی 17‏:22‏-23 ؛ مرقس 9‏:30‏-32 )

44 «این سخن مرا به‌خاطر بسپارید: پسر انسان به دست آدمیان تسلیم خواهد شد.»

45 امّا آنان نفهمیدند چه می‌گوید. مقصود عیسی چنان برای آنان پوشیده بود که از درک آن عاجز بودند و می‌ترسیدند دربارۀ آن از او سؤال کنند.


چه کسی از همه بزرگ‌تر است؟
( متّی 18‏:1‏-5 ؛ مرقس 9‏:33‏-37 )

46 مباحثه‌ای در میان آنان درگرفت که چه کسی بین آن‌ها از همه بزرگ‌تر است.

47 عیسی فهمید که در ذهنشان چه افکاری می‌گذرد، پس کودکی را گرفت و او را در کنار خود قرار داد

48 و به آنان فرمود: «هرکه این کودک را به نام من بپذیرد مرا پذیرفته است و هرکه مرا بپذیرد فرستندۀ مرا پذیرفته است، زیرا در بین شما آن کسی بزرگ‌تر است که از همه کوچک‌تر باشد.»


هرکه به‌ضد شما نباشد با شما است
( مرقس 9‏:38‏-40 )

49 یوحنا عرض کرد: «ای استاد، ما مردی را دیدیم که با ذکر نام تو دیوها را بیرون می‌کرد، امّا چون از ما نبود سعی کردیم مانع کار او شویم.»

50 عیسی به او فرمود: «با او کاری نداشته باشید، زیرا هرکه ضد شما نباشد با شما است.»


بی‌مهری روستائیان سامری

51 چون وقت آن رسید که عیسی به آسمان برده شود، با عزمی راسخ رو به اورشلیم نهاد

52 و قاصدانی پیشاپیش خود فرستاد. آنان حرکت کردند و به دهکده‌ای در سرزمین سامریان وارد شدند تا برای او تدارک ببینند.

53 امّا مردمان آن ده نخواستند از او پذیرایی کنند، زیرا معلوم بود که او عازم اورشلیم است.

54 وقتی یعقوب و یوحنا، شاگردان او، این جریان را دیدند، گفتند: «خداوندا، آیا می‌خواهی بگوییم از آسمان آتشی ببارد و همۀ آنان را بسوزاند؟»

55 امّا او برگشت و شاگردانش را سرزنش کرد.

56 سپس عیسی و شاگردانش روانۀ دهکدۀ دیگری شدند.


شرایط پیروی از عیسی
( متّی 8‏:19‏-22 )

57 در بین راه مردی به عیسی عرض کرد: «هر جا بروی، من به‌دنبال تو می‌آیم.»

58 عیسی جواب داد: «روباهان لانه و پرندگان آشیانه دارند، امّا پسر انسان جایی برای سرنهادن ندارد.»

59 عیسی به شخص دیگری فرمود: «به‌دنبال من بیا.» امّا او جواب داد: «ای آقا، بگذار اوّل بروم و پدرم را به خاک بسپارم.»

60 عیسی پاسخ داد: «بگذار مردگان، مردگان خود را به خاک بسپارند. تو باید بروی و پادشاهی خدا را اعلام نمایی.»

61 شخص دیگری گفت: «ای آقا، من با تو خواهم آمد، امّا اجازه بفرما اوّل با خانواده‌ام خداحافظی کنم.»

62 عیسی به او فرمود: «کسی‌ که شروع به شخم زدن نماید و پیوسته به عقب نگاه کند، شایستۀ پادشاهی خدا نیست.»

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan