لوقا 10 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳مأموریت هفتاد نفر 1 بعدازاین، عیسای خداوند هفتاد نفر دیگر را برگزید و آنان را دوبهدو نفر پیشاپیش خود به شهرها و نقاطی که در نظر داشت از آنها دیدن نماید فرستاد. 2 به آنان فرمود: «محصول فراوان است، امّا کارگر کم، پس باید از صاحب محصول تقاضا کنید که کارگرانی برای جمعآوری محصول بفرستد. 3 بروید و بدانید که من شما را مثل برّهها در میان گرگها میفرستم. 4 هیچ کیسهٔ پول یا کولهبار یا کفش با خود نبرید و در بین راه به کسی سلام نگویید. 5 به هر خانهای که وارد میشوید اوّلین کلام شما این باشد، 'سلام بر این خانه باد.' 6 اگر کسی در آنجا اهل صلح باشد: سلام شما بر او قرار خواهد گرفت؛ وگرنه، آن سلام به خود شما باز خواهد گشت. 7 در یک خانه بمانید و از آنچه پیش شما میگذارند بخورید و بنوشید، زیرا کارگر مستحق مزد خود است. خانه به خانه نگردید. 8 وقتی به شهری وارد میشوید و از شما استقبال میکنند، غذایی را که برای شما تهیّه میکنند، بخورید. 9 بیماران آنجا را شفا دهید و بگویید 'پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.' 10 وقتی به شهری وارد میشوید و در آنجا از شما استقبال نمیکنند، به داخل کوچههای آن شهر بروید و بگویید: 11 'خاکی را هم که از شهر شما به پایهای ما چسبیده است پیش روی شما از پای خود میتکانیم، ولی این را بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.' 12 بدانید که روز داوری برای سُدوم بیشتر قابل تحمّل خواهد بود تا برای آن شهر. نکوهش شهرهای ناتوبهکار ( متّی 11:20-24 ) 13 «وای بر تو، ای خورزین! وای بر تو، ای بِیتصیدا! اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون میشد، مدّتها پیش از این، پلاسپوش و خاکسترنشین توبه میکردند. 14 ولی روز داوری برای صور و صیدون بیشتر قابل تحمّل خواهد بود تا برای شما. 15 و امّا تو، ای کفرناحوم! میخواستی سر به آسمان بکشی؟ به جهنّم سرنگون خواهی شد.» 16 سپس به شاگردانش گفت: «ای شاگردانم: هرکه به شما گوش دهد به من گوش داده است، هرکه شما را رد کند مرا رد کرده است و هرکه مرا رد کند فرستندۀ مرا رد کرده است.» بازگشت از مأموریت 17 آن هفتاد نفر، با شادی بازگشتند و عرض کردند: «خداوندا، با ذکر نام تو حتّی دیوها هم از ما اطاعت میکنند!» 18 عیسی پاسخ داد: «من دیدم چطور شیطان مانند برق از آسمان سقوط کرد. 19 من به شما قدرت دادهام که مارها و عقربها و تمام قوای دشمن را زیر پا لگدمال نمایید و هرگز هیچچیز به شما صدمهای نخواهد رسانید، 20 ولی از اینکه ارواح از شما اطاعت میکنند شادی نکنید، بلکه شاد باشید که نامهای شما در عالم بالا ثبت شده است.» شادمانی عیسی ( متّی 11:25-27 ؛ متّی 13:16-17 ) 21 در آن لحظه روحالقدس وجد عظیمی به عیسی بخشید و او گفت: «ای پدر، ای خداوندِ آسمان و زمین، تو را سپاس میگویم که این چیزها را از خردمندان و دانایان پنهان نموده به کودکان آشکار ساختی. آری، ای پدر، خواست تو چنین بود. 22 «پدر همهچیز را در اختیار من گذاشته است. فقط پدر میداند که پسر کیست و همچنین فقط پسر و کسانی که پسر بخواهد پدر را به آنان مکشوف سازد، میدانند پدر کیست.» 23 عیسی در خلوت رو به شاگردان خود کرده گفت: «خوشا به حال آن چشمانی که آنچه را شما میبینید، میبینند! 24 بدانید انبیا و پادشاهان بسیاری آرزو میکردند که آنچه را شما میبینید، ببینند، امّا ندیدند و آنچه را شما میشنوید، بشنوند، امّا نشنیدند.» مَثَل سامری نیکو 25 روزی یکی از معلّمین شریعت آمد و از راه امتحان از او پرسید: «ای استاد، چه باید بکنم تا وارث حیات جاودان شوم؟» 26 عیسی به او فرمود: «در تورات چه نوشته شده؟ در آنجا چه میخوانی؟» 27 او جواب داد: «خداوندْ خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام قدرت و تمام ذهن خود محبّت نما و همسایهات را مانند جان خود محبّت نما.» 28 عیسی فرمود: «درست جواب دادی. این کار را بکن که حیات خواهی داشت.» 29 امّا او برای اینکه نشان دهد آدم درستکاری است، به عیسی گفت: «همسایۀ من کیست؟» 30 عیسی چنین پاسخ داد: «مردی که از اورشلیم به اریحا میرفت، به دست راهزنان افتاد. راهزنان او را لخت کردند و کتک زدند و او را نیمهجان انداخته رفتند. 31 اتّفاقاً کاهنی از همان راه میگذشت، امّا وقتی او را دید، از طرف دیگر جاده رد شد. 32 همچنین یک لاوی به آن محل رسید و وقتی او را دید، از طرف دیگر عبور کرد. 33 پس از آن یک مسافر سامری به او رسید و وقتی او را دید، دلش به حال او سوخت. 34 نزد او رفت، زخمهایش را با شراب شست و بر آنها روغن مالید و بست. بعد او را برداشته سوار چهارپای خود کرد و به کاروانسرایی برد و در آنجا از او مراقبت کرد. 35 روز بعد دو سکّۀ نقره درآورد و به صاحب کاروانسرا داد و گفت، 'از او مواظبت کن و اگر بیشتر از این خرج کردی، وقتی برگردم به تو میدهم.' 36 به عقیدۀ تو کدامیک از این سه نفر همسایۀ آن مردی که به دست دزدان افتاد بهحساب میآید؟» 37 جواب داد: «آن کسی که به او ترحّم کرد.» عیسی فرمود: «برو مثل او رفتار کن.» در منزل مرتا و مریم 38 در طی سفر آنها، عیسی به دهکدهای آمد و در آنجا زنی به نام مرتا او را در خانۀ خود پذیرفت. 39 آن زن خواهری به نام مریم داشت که پیش پایهای عیسای خداوند نشسته بود و به تعالیم او گوش میداد. 40 در این هنگام مرتا که بهخاطر تدارکات زیاد بیتاب شده بود، نزد عیسی آمد و عرض کرد: «خداوندا، هیچ در فکر این نیستی که خواهر من مرا رها کرده تا تنهایی پذیرایی کنم! به او بفرما که مرا کمک کند.» 41 امّا عیسای خداوند جواب داد: «ای مرتا، ای مرتا، تو برای چیزهای بسیاری دلواپس و آشفته هستی؛ 42 لیکن فقط یکچیز لازم است. مریم بهترین را انتخاب کرده است که از او گرفته نخواهد شد.» |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies