یوشع 7 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳گناه عخان 1 بنیاسرائیل از فرمان خدا در مورد چیزهای حرام شده سرپیچی کردند، چون عخان پسر کَرْمی، نوۀ زَبْدی از خاندان زِراح، که از طایفۀ یهودا بود، از آنچه که حرام شده بود، برای خود غنیمت گرفت. پس خداوند بر بنیاسرائیل خشمگین شد. 2 یوشع چند نفر را از اریحا به شهر عای که در شرق بِیتئیل و در نزدیکی بِیتآون بود، فرستاد تا اطّلاعاتی درباره آنجا به دست آورند. آنها پس از آنکه مأموریت خود را انجام دادند، 3 نزد یوشع برگشته گفتند: «لازم نیست که همگی برای حمله بروند چون عای شهر کوچکی است؛ فقط دو یا سه هزار نفر برای تسخیر آن شهر کافی است.» 4 پس در حدود سه هزار سرباز رفته حمله را شروع کردند. امّا اسرائیلیها شکست خورده فرار کردند. 5 سربازان عای آنها را تا به دروازۀ شباریم تعقیب کردند و سی و شش نفرشان را کشتند. مردم اسرائیل جرأت خود را از دست داده به وحشت افتادند. 6 یوشع و رهبران اسرائیل لباس خود را دریدند و تا شام در برابر صندوق پیمان خداوند به خاک افتاده خاک بر سَرخود ریختند. 7 پس یوشع گفت: «ای یَهْوه، خداوند، آیا ما را از رود اُردن عبور دادی و به اینجا آوردی تا به دست اَموریان کشته شویم؟ ایکاش در آنطرف رود اُردن میماندیم. 8 خداوندا، اکنون که مردم اسرائیل از نزد دشمنان فرار کردهاند چه میتوانم بگویم؟ 9 اگر کنعانیان و دیگر قومهای این سرزمین از این ماجرا باخبر شوند، ما را محاصره کرده همهٔ ما را نیست و نابود خواهند کرد. آنگاه برای حفظ نام عظیم خود چه خواهی کرد؟» 10 خداوند به یوشع گفت: «برخیز، چرا به روی خاک افتادهای؟ 11 اسرائیل گناه کرده است! ایشان پیمانی را که با آنها بسته بودم، شکستهاند. آنها برخی از اشیایی را که من دستور داده بودم نابود شود، دزدیدند و دروغ گفتند و سپس آنها را در میان وسایل خود پنهان نمودند. 12 به همین سبب است که مردم اسرائیل نمیتوانند در برابر دشمنان مقاومت کنند، بلکه فرار میکنند، چون اینک خودشان لعنت شدهاند. اینک اگر آن چیزهای حرام را از بین نبرید، من دیگر با شما نخواهم بود. 13 پس برخیز و به مردم بگو که خود را پاک کنند و برای فردا آماده شوند. به ایشان بگو که یَهْوه، خدای اسرائیل چنین میفرماید، 'شما ای مردم اسرائیل چیزهای حرام را که باید از بین برده میشدند، برای خود نگاه داشتهاید و تا آن چیزها را دور نکنید، نمیتوانید در برابر دشمن مقاومت نمایید.' 14 بنابراین فردا صبح، شما باید طایفه به طایفه جلو بیایید. طایفهای را که من انتخاب میکنم، برحسب خاندانهایشان جلو بیایند. خاندانی را که من انتخاب میکنم، برحسب خانوادههایش جلو بیاید. خانوادهای را که من انتخاب میکنم، عضو به عضو جلو بیایند. 15 شخصی را که مشخّص میکنم، همان شخصی است که مال حرام را برداشته است؛ او و تمام داراییاش در آتش سوزانیده شود، چون آن شخص پیمان خداوند را شکسته و شرم بر بنیاسرائیل آورده است.» 16 پس یوشع روز بعد، صبح زود برخاسته بنیاسرائیل را طایفه به طایفه جمع کرد و طایفۀ یهودا مسئول شناخته شد. 17 سپس هر خاندان یهودا پیش آمد و قرعه به نام خاندان زارَح درآمد. آنگاه هر خانواده پیش آمد و خانوادهٔ زَبْدی را جدا کردند. 18 وقتیکه مردان خانوادۀ زَبْدی پیش آمدند، عخان پسر کَرْمی نوۀ زَبدی از خاندان زِراح از طایفۀ یهودا، گناهکار شناخته شد. 19 آنگاه یوشع به عخان گفت: «فرزندم، یَهْوه، خدای اسرائیل را تجلیل و تمجید کن و راست بگو که چه کردهای. چیزی از من پنهان نکن.» 20 عخان جواب داد: «بهراستی من در برابر یَهْوه، خدای اسرائیل گناه کردهام و کار بدی که از من سرزده است، این است: 21 از بین اموال غنیمت، یک ردای زیبای شِنعاری، صد تکّه نقره و یک شمش طلا، به وزن پنجاه تکّه نقره دیدم و از روی طمع آنها را برداشتم و در چادر خود، در زیر خاک پنهان کردهام، و نقره زیر همه قرار دارد.» 22 یوشع چند نفر را فرستاد و آنها بهطرف چادر دویدند و دیدند که بهراستی همۀ آن چیزها را در چادر پنهان کرده بود و نقره را در زیر آنها. 23 آنها را از چادر نزد یوشع و مردم اسرائیل آوردند و به حضور خداوند قرار دادند. 24 پس یوشع همراه همۀ مردم اسرائیل، عخان پسر زِراح را با نقره، ردا، میلۀ طلا، پسران، دختران، گاوها، الاغها، گوسفندان، چادر و همۀ داراییاش گرفته به دشت عخور آوردند. 25 یوشع به عخان گفت: «چرا اینهمه مصیبت را بر سر ما آوردی؟ حالا خداوند، تو را به مصیبت گرفتار میکند!» آنگاه همگی عخان را همراه با خانوادهاش سنگسار کردند و بعد همه را در آتش سوزاندند. 26 سپس تودۀ بزرگی از سنگ برروی جنازۀ او برپا کردند که تا به امروز باقی است. بهاینترتیب، خشم خداوند فرونشست. ازاینرو آنجا را دشت عخور، یعنی مصیبت، نامیدند. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies