Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

یوشع 10 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


خورشید در جای خود می‌ایستد

1 اَدونی‌صِدِق پادشاه اورشلیم شنید که یوشع، عای را تصرّف کرده و آن‌ را با خاک یکسان ساخته و پادشاهش را به قتل رسانیده است، همان‌طور که اریحا و پادشاه آن‌ را از بین برده بود. همچنین شنید که یوشع با مردم جِبعون پیمان صلح بسته است و آن‌ها در میان مردم اسرائیل زندگی می‌کنند.

2 پس مردم اورشلیم بی‌اندازه ترسیدند چون جِبعون مانند همۀ پایتخت‌های دیگر، شهری مهم و بزرگ‌تر از عای بود و همچنین مردانی دلاور و جنگجو داشت.

3 بنابراین اَدونی‌صِدِق، پادشاه اورشلیم به هوهام پادشاه حِبرون، فِرام پادشاه یَرموت، یافیَع پادشاه لاخیش و دَبیر پادشاه عِجلون پیامی‌ به این شرح فرستاد:

4 «بیایید به من کمک کنید تا جِبعون را از بین ببریم، زیرا آن‌ها با یوشع و بنی‌اسرائیل پیمان صلح بسته‌اند.»

5 این پنج پادشاه اموری، یعنی پادشاهان اورشلیم، حِبرون، یَرموت، لاخیش و عِجلون، قوای خود را جمع کرده با همۀ سپاهیان خود به جِبعون آمدند و به آن حمله کردند.

6 مردان جِبعون در اردوگاه جِلجال به یوشع خبر دادند و خواهش کرده گفتند: «ما را تنها نگذار. هرچه زودتر خود را به کمک ما برسان و ما را نجات بده! همۀ پادشاهان اموری که در کوهستان‌ها زندگی می‌کنند با سپاهیان خود برای حمله در اینجا جمع شده‌اند.»

7 ‌آنگاه یوشع با تمام ارتش و سربازان دلیر خود از جِلجال به‌سوی جِبعون حرکت کرد.

8 خداوند به یوشع گفت: «از دشمن نترس. من پیروزی را نصیب تو کرده‌ام. هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توانند در برابر تو مقاومت کنند.»

9 پس یوشع و سپاهیان او تمام شب از جِلجال تا جِبعون راه‌پیمایی کردند و یک حملۀ ناگهانی را علیه اَموریان آغاز کردند.

10 خداوند اَموریان را به دست مردم اسرائیل شکست داد. تعداد بی‌شماری از آن‌ها در جِبعون به قتل رسیدند و بقیّه به گردنۀ کوه بِیت‌حورون فرار کردند. بنی‌اسرائیل آن‌ها را تا عَزیقَه و مَقّیدَه تعقیب کرده به کشتار آن‌ها ادامه دادند.

11 فراریان وقتی می‌خواستند از گردنۀ کوه بِیت‌حورون پایین بروند، خداوند تگرگ‌های درشتی را تا عَزیقَه بر سرشان فرود آورده همه را نابود کرد. آنانی که در اثر بارش تگرگ‌های درشت کشته شدند، بیشتر از آنانی بودند که با شمشیر بنی‌اسرائیل کشته شدند.

12 در همان روزی که مردم اسرائیل اَموریان را شکست دادند، یوشع در اجتماع اسرائیل به درگاه خداوند چنین دعا کرد: «ای خورشید، در بالای جِبعون بایست و ای ماه، بر دشت ایلون توقّف کن.»

13 بنابراین تا زمانی‌‌که اسرائیل از دشمنان خود انتقام نگرفت، خورشید در جای خود ایستاد و ماه از جای خود حرکت نکرد. در این‌باره در کتاب یاشر نوشته شده است که خورشید در وسط آسمان در جای خود ایستاد و تمام روز غروب نکرد.

14 نه پیش از آن روز و نه بعد از آن، کسی هرگز چنان روزی را ندیده است که خداوند فقط به‌خاطر دعای یک انسان چنین کرده باشد؛ زیرا خداوند برای مردم اسرائیل جنگ نمود.

15 بعد یوشع با همۀ سپاهیان به اردوگاه خود در جِلجال برگشت.


شکست پنج پادشاه

16 آن پنج پادشاه اموری فرار کردند و در غار مَقّیدَه پنهان شدند.

17 به یوشع خبر رسید که مخفیگاه آن پنج پادشاه را پیدا کرده‌اند و آن‌ها در غار مَقّیدَه هستند.

18 یوشع به سربازان دستور داد: «سنگ‌های بزرگی را بر دهانهٔ غار بگذارید و چند نفر را نیز در آنجا مأمور کشیک بکنید تا آن‌ها نتوانند از غار خارج شوند،

19 ولی خودتان در آنجا نمانید، بلکه به تعقیب بقیّۀ دشمنان بروید و از پشت سر به آن‌ها حمله کنید و نگذارید که داخل شهر خود شوند! یَهْوه، خدای شما، آن‌ها را به دست شما داده است.»

20 یوشع و مردان او به کشتار آن‌ها ادامه دادند و هر پنج لشکر دشمن را از بین بردند، امّا تعداد کمی‌ جان سالم به در برده داخل شهر شدند.

21 آنگاه لشکریان اسرائیل بدون تلفات جانی به اردوگاه خود بازگشتند. از آن به بعد کسی جرأت آن‌ را نداشت که حرفی علیه ‌بنی‌اسرائیل بزند.

22 سپس یوشع دستور داد که سنگ‌ها را از دهانۀ غار بردارند و آن پنج پادشاه را به حضور او بیاورند.

23-24 آن‌ها سنگ‌ها را از دهانۀ غار برداشتند و پنج پادشاه اورشلیم، حِبرون، یَرموت، لاخیش و عِجلون را بیرون آورده نزد یوشع بردند. آنگاه یوشع تمام قوم اسرائیل را جمع کرد و به فرماندهان نظامی‌ گفت: «بیایید و پای‌های خود را روی گردن این پادشاهان بگذارید.» و آن‌ها چنین کردند.

25 سپس یوشع اضافه کرد: «نترسید. قوی و دلیر باشید، زیرا خداوند این کار را در حقّ همۀ دشمنان شما خواهد کرد.»

26 سپس یوشع، پادشاهان را کشت و اجساد آن‌ها را بر پنج درخت آویخت و آن‌ها تا شام بر درخت آویزان ماندند.

27 هنگام شام یوشع دستور داد که اجساد آن‌ها را پایین بیاورند و در همان غاری که در آن پنهان شده بودند، بیندازند. سپس سنگ‌های بزرگی را بر دهانهٔ غار قرار دادند که هنوز هم در آنجا باقی است.


تسخیر سایر شهرهای اموری‌ها

28 یوشع در همان روز به شهر مَقّیدَه حمله کرده پادشاه آن‌ را کشت و همۀ مردم آنجا را به قتل رسانید و هیچ‌کس را زنده نگذاشت. همان کاری را که در حقّ پادشاه اریحا کرده بود، در حقّ پادشاه مَقّیدَه هم کرد.

29 بعد یوشع با ارتش خود از مَقّیدَه حرکت کرده به لِبنه حمله کرد.

30 خداوند، بنی‌اسرائیل را بر آن شهر و پادشاهش پیروز ساخت. آن‌ها هیچ‌کس را زنده نگذاشتند و بلایی را که بر سر پادشاه اریحا آورده بودند، بر سر آن پادشاه نیز آوردند.

31 یوشع و لشکر او از لِبنه به لاخیش رفته آن‌ را محاصره کردند.

32 خداوند به بنی‌اسرائیل پیروزی بخشید و یوشع آنجا را در روز دوّم تسخیر نمود و کاری که در لِبنه کرده بود، در لاخیش هم کرد و تمام مردم آنجا را کُشت و هیچ‌کس را زنده نگذاشت.

33 آنگاه هورام، پادشاه جازِر به کمک لاخیش آمد، امّا یوشع او را نیز با سپاهش مغلوب کرد و یک نفر را هم زنده نگذاشت.

34-35 سپس یوشع با ارتش خود از لاخیش به عِجلون رفت و در روز اوّل آن‌ را محاصره و تصرّف کرد و مثل لاخیش همۀ ساکنان آن‌ را با شمشیر کُشت.

36 بعد از آن، یوشع با قوای خود از عِجلون به حِبرون رفت و به آن حمله کرده

37 آن‌ را تسخیر کرد. یوشع، پادشاه و همهٔ مردم شهرها و روستاهای آن را به دَم شمشیر کُشت، همان‌گونه که در عِجلون کرده بود، یوشع هیچ‌کس را زنده نگذاشت.

38-39 بعد یوشع به دَبیر حمله کرد و آن‌ را هم مثل حِبرون تسخیر نمود و پادشاه و شهرهای آن‌ را از بین برد و همۀ ساکنان آنجا را کُشت و هیچ‌کس را زنده نگذاشت. یوشع همان رفتاری را نسبت به دبیر و پادشاهش کرد که نسبت به حِبرون و پادشاهش و لِبنه و پادشاهش داده بود.

40 یوشع مطابق دستور یَهْوه، خدای بنی‌اسرائیل، تمام آن سرزمین را که شامل کوهستان، منطقۀ جنوبی و دامنه‌های کوه بود، تصرّف کرد. او پادشاهان و مردمان آن‌ را از بین برد و همه را به‌کلّی نابود کرد و هیچ جانداری را زنده نگذاشت.

41 مبارزۀ یوشع از قادش بَرنیع شروع شد و تا غزه و تمام سرزمین جوشن و جِبعون ادامه یافت.

42 او در یک لشکرکشی، بر همۀ پادشاهان و سرزمین‌های ایشان غلبه یافت، زیرا یَهْوه، خدای اسرائیل برای اسرائیل جنگ می‌کرد.

43 سپس یوشع و ارتش او به اردوگاه خود در جِلجال بازگشتند.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan