اِرمیا 41 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳1 در هفتمین ماه همان سال، اسماعیل پسر نِتَنیا و نوۀ اِلیشَمَع، که یکی از اعضای خانوادۀ سلطنتی و یکی از افسران ارشد پادشاه بود، به همراه ده نفر به مِصفَه رفت تا با جِدَلیای فرماندار دیدار کند. وقتی آنها با هم مشغول صرف غذا بودند، 2 اسماعیل پسر نِتَنیا و ده مرد همراه او شمشیرهای خود را کشیدند و جِدَلیا را کشتند، زیرا پادشاه بابِل او را به فرمانداری یهودا برگزیده بود. 3 اسماعیل همچنین تمام یهودیانی را که با جِدَلیا در مِصفَه بودند و سربازان بابِلی را که هنوز در آنجا حضور داشتند، همه را کشت. 4 روز بعد، قبل از آنکه کسی از قتل جِدَلیا باخبر شود، 5 هشتاد نفر از شِکیم، شیلو و سامره آمدند. آنها ریشهای خود را تراشیده بودند، و لباسهایشان را پاره کرده بدنهایشان را زخمی نموده بودند. آنها غلاّت و بُخور برای هدیه به معبدِ بزرگ میبردند. 6 پس اسماعیل پسر نِتَنیا با گریه از مِصفَه برای دیدار آنها بیرون رفت. وقتی به آنها رسید، گفت: «خواهش میکنم بیایید و جِدَلیا را ببینید.» 7 بهمحض اینکه آنها وارد شهر شدند، اسماعیل پسر نِتَنیا و مردانی که با او بودند، همۀ آنها را کشتند و بدنهای آنها را در یک چاه انداختند. 8 امّا ده نفر از آن گروه به اسماعیل گفتند: «خواهش میکنیم ما را نکُش! ما گندم، جو، روغن زیتون و عسل خود را در مزرعهها پنهان کردهایم.» پس او از کشتن آنها منصرف شد. 9 چاهی که اسماعیل پسر نِتَنیا اجساد را در آن میانداخت، همان چاه بزرگی بود که آسای پادشاه برای دفاع در برابر بَعشا، پادشاه اسرائیل، حفر کرده بود. اسماعیل آن چاه را از اجساد مقتولان پُر کرد. 10 سپس اسماعیل دختران پادشاه و سایر مردم مِصفَه یعنی کسانی را که نِبوزَرادان، فرماندۀ سپاه، حفاظت از آنها را به عهدۀ جِدَلیا سپرده بود، به اسیری گرفت و همه بهطرف سرزمین عَمون حرکت کردند. 11 یوحانان و فرماندهان ارتش که همراه او بودند، از جنایتی که اسماعیل مرتکب شده بود، باخبر شدند. 12 پس آنها بهدنبال او و پیروانش رفتند و در نزدیکی استخر بزرگ جِبعون به او رسیدند. 13 وقتی اسیرانی که اسماعیل از مِصفَه آورده بود، یوحانان و فرماندهان ارتش را دیدند خوشحال شدند 14 و برگشته بهطرف آنها دویدند. 15 امّا اسماعیل پسر نِتَنیا به اتّفاق هشت نفر از مردان خود موفّق به فرار شدند و همه بهطرف سرزمین آمون رفتند. 16 آنگاه یوحانان و فرماندهان ارتش مسئولیّت نگهداری از کسانی را که اسماعیل بعد از کشتن جِدَلیا به اسارت گرفته بود، یعنی سربازان، زنان، کودکان و خواجهسرایان، را به عهده گرفتند. 17-18 آنها از بابِلیها میترسیدند چون اسماعیل جِدَلیا را که پادشاه بابِل بهعنوان فرماندار گماشته بود، کشته بود. پس آنها بهطرف مصر رفتند تا از بابِلیها دور شوند. در سر راهشان در کمهام نزدیک بِیتلِحِم توقّف کردند. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies