Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

اِرمیا 36 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


باروک طومار را در معبدِ بزرگ می‌خواند

1 در چهارمین سال سلطنت یِهویاقیم، پادشاه یهودا، خداوند به من گفت:

2 «طوماری بردار و هرچه را که تاکنون دربارۀ اسرائیل و یهودا به تو گفته‌ام بر آن بنویس. همۀ چیزهایی را که از ابتدا، از زمان یوشیا تا به امروز‌، به تو گفته‌ام بنویس.

3 شاید وقتی مردم یهودا دربارۀ مصیبتی که من می‌خواهم بر ایشان بیاورند بشنوند، از راه شرارت‌آمیز خود بازگردند. آنگاه من شرارت‌ها و گناهانشان را خواهم بخشید.»

4 پس من باروک، پسر نیریا را خواندم و هرآنچه را خداوند گفته بود، به او گفتم تا او بنویسد. و باروک تمام آن‌ها را بر روی طومار نوشت.

5 پس از آن من به باروک چنین گفتم: «من دیگر اجازه ندارم وارد معبدِ بزرگ شوم.

6 امّا می‌خواهم تو، وقتی مردم در روزه هستند، به آنجا بروی و این طومار را بلند بخوانی تا همۀ آن‌ها آنچه را که خداوند به من گفته و تو آن‌ را نوشته‌ای، بشنوند. در جایی این‌ را بخوان که همۀ مردم، از جمله اهالی یهودا که از شهرهای خودشان آمده‌اند، بتوانند بشنوند.

7 شاید آن‌ها به حضور خداوند دعا کنند و از راه‌های شرارت‌آمیز خود بازگردند، زیرا خشم و غضبی که خداوند بر ضد این قوم اعلام کرده، عظیم است.»

8 باروک همان‌طور که به او گفته بودم، پیام‌های خداوند را در معبدِ بزرگ خواند.

9 در ماه نهم از پنجمین سال سلطنت یِهویاقیم، پادشاه یهودا، مردم اورشلیم و کسانی‌ که از شهرهای یهودا آمده بودند، همه برای جلب رضایت خداوند روزه گرفته بودند.

10 پس وقتی همه گوش می‌دادند، باروک از روی طومار، آنچه را که گفته بودم، خواند. او این کار را در اتاق جِمَریا، پسر شافان منشی دربار، انجام داد. اتاق او در صحن بالایی نزدیک ورودی دروازۀ جدید بود.


طومار برای درباریان خوانده می‌شود

11 میکایا، پسر جِمَریا و نوۀ شافال، سخنان خداوند را که از روی طومار به‌وسیلهٔ باروک خوانده شد، شنید.

12 بعدازآن او به کاخ سلطنتی، به دفتر منشی دربار، جایی که درباریان در آن جلسه داشتند، رفت. اِلیشَمَع منشی، دِلایا پسر شِمَعیا، اِلناتان، پسر عکبور، جِمَریا پسر شافان، و صِدِقیا پسر حَنَنیا در آن جلسه حضور داشتند.

13 میکایا آنچه را باروک از روی طومار خوانده بود، برای آن‌ها بازگو کرد.

14 آنگاه آن‌ها شخصی را به نام یهودی که پسر نِتَنیا، نوۀ شِلِمیا و نبیرۀ کوشی بود، نزد باروک فرستادند تا طوماری را که او برای مردم خوانده بود، بیاورد. باروک طومار را آورد.

15 آن‌ها از او خواستند بنشیند و طومار را برای آن‌ها بخواند. پس باروک آن‌ را خواند.

16 آنگاه همه با وحشت به یکدیگر نگاه کردند و به باروک گفتند: «ما باید این‌ها را به پادشاه گزارش دهیم.»

17 پس به او گفتند: «به ما بگو، چگونه به نوشتن چنین طوماری هدایت شدی؟ آیا این سخنان را از دهان اِرمیا شنیدی؟»

18 باروک گفت: «اِرمیا کلمه به کلمهٔ آن سخنان را به من گفت و من آن‌ها را بر روی این طومار نوشتم.»

19 آنگاه آن‌ها به او گفتند: «تو و اِرمیا باید بروید و خودتان را در جایی پنهان کنید و به هیچ‌کس نگویید کجا هستید.»


پادشاه طومار را می‌سوزاند

20 بزرگان دربار طومار را در دفتر اِلیشَمَع، منشی دربار، گذاشتند و به کاخ سلطنتی رفتند تا همه‌‌چیز را به پادشاه گزارش دهند.

21 آنگاه پادشاه، یهودی را فرستاد تا طومار را بیاورد. او طومار را از دفتر اِلیشَمَع آورد و آن‌ را برای پادشاه و تمام درباریانی که اطراف او ایستاده بودند، خواند.

22 آن‌وقت زمستان بود و پادشاه در کاخ زمستانی در برابر آتش نشسته بود.

23 یهودی هنوز بیش از سه یا چهار قسمت را نخوانده بود که پادشاه آن‌ را با چاقوی کوچکی پاره کرد و به داخل آتش انداخت. او این کار را ادامه داد تا تمام طومار در آتش سوخت.

24 پادشاه و درباریان از شنیدن آنچه خوانده شد، دچار واهمه‌ نشدند و جامهٔ خود را به نشانهٔ ابراز تأسف ندریدند.

25 گرچه اِلناتان، دِلایا، و جِمَریا از پادشاه خواهش کردند که طومار را نسوزاند، امّا پادشاه به آن‌ها اعتنایی نکرد.

26 سپس پادشاه دستور داد تا شاهزاده یِرَخمِئیل، سِرایا پسر عزرئیل، و شِلِمیا پسر عَبدِئیل، مرا و منشی‌ام باروک را دستگیر کنند. امّا خداوند ما را پنهان کرده بود.


اِرمیا طومار دیگری می‌نویسد

27 بعد از آنکه یِهویاقیم پادشاه طوماری را که من به باروک گفته بودم بنویسد سوزانید، خداوند به من گفت

28 که طومار دیگری بردارم و هرچه را در طومار نخست بود بر آن بنویسم.

29 خداوند به من گفت تا به پادشاه بگویم: «تو طومار را سوزاندی و از اِرمیا ‌پرسیدی که چرا او نوشت که پادشاه بابِل خواهد آمد و این سرزمین را ویران خواهد کرد و تمام مردم و حیوانات آن‌ را خواهد کشت؟

30 پس اکنون من، خداوند، به تو یِهویاقیم پادشاه می‌گویم دیگر از نسل تو هیچ‌کس بر قلمرو داوود حکومت نخواهد کرد. جسد تو بیرون انداخته خواهد شد تا روزها زیر گرمای خورشید و شب‌ها در برابر یخ و سرما باشد.

31 من، تو و فرزندانت و درباریانت را به‌خاطر گناهانی که مرتکب شده‌اید، مجازات خواهم کرد. تو و مردم اورشلیم و یهودا به اخطارهای من اعتنایی نکردید، پس من آن بلایی را که برضد شما اعلام کرده بودم، بر سر شما خواهم آورد.»

32 پس من طومار دیگری برداشتم و آن‌ را به منشی خودم، باروک، دادم و او تمام چیزهایی را که در طومار اوّلی بود، به انضمام پیام‌های مشابه، بر آن نوشت.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan