پیدایش 16 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳هاجر و اسماعیل 1 سارای زن اَبرام فرزندی نزاییده بود. او یک کنیز مصری به نام هاجر داشت. 2 سارای به اَبرام گفت: «خداوند مرا از بچّهدار شدن محروم کرده است. پس با کنیز من هاجر همخواب شو؛ شاید توسط او صاحب فرزندی شوم.» اَبرام با آنچه سارای گفت، موافقت کرد. 3 بنابراین سارای، کنیز مصری خودش هاجر را به عنوان زنی به شوهرش اَبرام داد. این واقعه ده سال پس از اینکه اَبرام در کنعان زندگی کرده بود، رخ داد. 4 اَبرام با هاجر همخواب شد و او حامله گردید. وقتی هاجر فهمید که حامله است، مغرور شد و سارای را حقیر شمرد. 5 پس سارای به اَبرام گفت: «این تقصیر تو است که به من ظلم میشود. من کنیز خود را به تو دادم، ولی از وقتی که فهمید حامله شده است، با دیدهٔ تحقیر به من نگاه میکند. خداوند میان من و تو داوری کند.» 6 اَبرام در جواب گفت: «بسیار خوب، او کنیز تو است و زیر نظر تو میباشد؛ هر کاری که میخواهی با او بکن.» پس سارای آنقدر با هاجر بدرفتاری نمود که او از آنجا فرار کرد. 7 فرشتۀ خداوند هاجر را در بیابان نزدیک چشمهای که در راه شور است، ملاقات کرد. 8 فرشته گفت: «هاجر، کنیز سارای، از کجا میآیی و به کجا میروی؟» هاجر گفت: «من از دست بانویم فرار کردهام.» 9 فرشتهٔ خداوند گفت: «نزد بانوی خود برگرد و از او اطاعت کن.» 10 سپس فرشتهٔ خداوند گفت: «من نسل تو را آنقدر زیاد میکنم که هیچکس نتواند آن را بشمارد. 11 تو پسری به دنیا خواهی آورد و اسم او را اسماعیل خواهی گذاشت، زیرا خداوند نالهٔ تو را شنیده است که به تو ظلم شده است. 12 امّا پسر تو مثل گورخر خواهد بود؛ او مخالف همه خواهد بود و همه مخالف او خواهند بود. او جدا از همۀ برادرانش زندگی خواهد کرد.» 13 هاجر از خودش پرسید: «آیا من حقیقتاً خدا را دیدهام؟» بنابراین، او نام خداوند را که با او صحبت کرده بود «خدایی که میبیند» گذاشت. 14 به این سبب است که مردم چاهی را که در بین قادش و یارد واقع است، «چاه خدای زنده و بینا» نامیدهاند. 15 هاجر برای اَبرام پسری زایید و نام او را اسماعیل گذاشت. 16 اَبرام در این زمان هشتاد و شش سال داشت. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies