Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

خروج 4 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


خدا به موسی قدرت معجزات می‌دهد

1 موسی به خداوند پاسخ داد: «اگر بنی‌اسرائیل سخنان مرا باور نکنند و به من گوش ندهند و بگویند که تو بر من ظاهر نشدی، آن‌وقت چه بگویم؟»

2 خداوند از او پرسید: «آن چیست که در دست داری؟» موسی پاسخ داد: «عصا.»

3 خداوند گفت: «آن‌ را بر زمین بینداز.» وقتی موسی آن‌ را بر زمین انداخت، عصا به مار تبدیل شد و موسی از نزد آن فرار کرد.

4 خداوند به موسی گفت: «دستت را دراز کن و دُمش را بگیر.» موسی دستش را دراز کرده آن‌ را گرفت و مار دوباره به عصا تبدیل شد.

5 خداوند گفت: «این کار را انجام بده تا بنی‌اسرائیل باور کنند که یَهْوه، خدای اجداد آن‌ها، خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب بر تو ظاهر شده است.»

6 خداوند باز به موسی گفت: «دست خود را به داخل ردایت ببر.» موسی دستش را به داخل ردایش بُرد و وقتی آن‌ را بیرون آورد، دستش مبتلا به جذام و مانند برف گشته بود.

7 سپس خداوند گفت: «دوباره دستت را به داخل ردایت ببر.» او چنین کرد و وقتی آن‌ را بیرون آورد، مانند سایر اعضای بدنش سالم شده بود.

8 خداوند گفت: «اگر آن‌ها با دیدن نشانهٔ اوّل، سخنان تو را باور نکردند، با دیدن نشانۀ دوّم باور خواهند کرد.

9 اگر این دو نشانه را نپذیرفتند و به‌ سخنان تو گوش ندادند، آنگاه مقداری از آب رودخانۀ نیل را بردار و بر روی خشکی بریز. آن آب به خون تبدیل خواهد شد.»

10 موسی به خداوند گفت: «ای خداوند، من سخنور خوبی نبوده‌ام، نه در گذشته و نه از وقتی‌که تو با من صحبت کرده‌ای. من لُکنت زبان دارم و در حرف زدن کند هستم.»

11 خداوند به او گفت: «چه کسی به انسان زبان می‌دهد؟ یا چه کسی او را کر و لال می‌آفریند؟ چه کسی او را بینا و یا کور می‌کند؟ آیا نه من که خداوندم؟

12 حالا برو، من به زبان تو قدرت خواهم داد و به تو خواهم آموخت که چه بگویی.»

13 امّا موسی گفت: «استدعا دارم، ای خداوند، که کس دیگری را برای این کار بفرستی.»

14 آنگاه خداوند بر موسی خشمگین شد و گفت: «من می‌دانم که برادرت هارون لاوی سخنران خوبی است. او الآن به ملاقات تو می‌آید و از دیدن تو خوشحال خواهد شد.

15 تو با او صحبت کن و به او بگو که چه بگوید. به هنگام صحبت به هردوی شما کمک کرده یاد خواهم داد که چه کار باید بکنید.

16 او سخنگوی تو خواهد بود و به‌جای تو با قوم صحبت خواهد کرد. آنگاه تو برای او مانند خدا خواهی بود و به او خواهی گفت چه بگوید.

17 این عصا را با خود ببر تا با آن نشانه‌ها را انجام دهی.»


بازگشت موسی به مصر

18 آنگاه موسی نزد پدرزنش یترون رفت و به او گفت: «لطفاً اجازه بده نزد فامیل خود در مصر بروم و ببینم آیا هنوز زنده‌اند.» یترون به موسی گفت: «به‌سلامت برو.»

19 موسی هنوز در سرزمین مِدیان بود که خداوند به او گفت: «به مصر بازگرد زیرا تمام کسانی‌ که می‌خواستند تو را بکُشند مرده‌اند.»

20 پس موسی زن و پسران خود را بر الاغی سوار کرد و عصای خداوند را به دست گرفته به‌طرف مصر به راه افتاد.

21 خداوند دوباره به موسی گفت: «وقتی به مصر بازگشتی، یادت باشد که تمام کارهای عجیبی را که قدرت انجام آن‌ها را به تو داده‌ام، در حضور فرعون انجام دهی. امّا من دل فرعون را سخت خواهم کرد تا قوم را آزاد نکند.

22 آنگاه تو باید به فرعون بگویی که خداوند چنین می‌گوید، 'اسرائیل پسر من و نخست‌زادۀ من است.

23 من به تو گفتم پسر مرا آزاد کن تا برود و مرا پرستش کند. امّا تو آن‌ها را آزاد نکردی. پس من هم پسرت یعنی نخست‌زادۀ تو را خواهم کشت.'»

24 در راه مصر در جایی که موسی اردو زده بود، خداوند با او برخورد نمود و خواست او را بکُشد.

25-26 امّا صفوره، زن موسی، سنگ تیزی برداشت و پسرش را ختنه کرد و پوست غُلفۀ او را به‌پای موسی مالید. به‌خاطر رسم ختنه، به موسی گفت: «تو برای من شوهر خونی هستی.» پس خداوند از گرفتن جان موسی چشم‌پوشی کرد.

27 خداوند به هارون گفت: «به بیابان برو و از موسی استقبال کن.» هارون رفت و موسی را در کوه مقدّس ملاقات کرد و او را بوسید.

28 موسی تمام چیزهایی را که خداوند به هنگام روانه کردنش به‌سوی مصر به او امر فرموده بود و همچنین نشانه‌هایی که به او داده بود، برای هارون تعریف کرد.

29 پس موسی و هارون به مصر رفتند و تمام رهبران بنی‌اسرائیل را دور هم جمع کردند.

30 هارون تمام چیزهایی را که خداوند به موسی فرموده بود، برای آن‌ها تعریف کرد. سپس موسی نشانه‌ها را در مقابل قوم ظاهر ساخت.

31 آن‌ها ایمان آوردند و چون شنیدند که خداوند به بنی‌اسرائیل توجّه نموده و مصیبت‌های آن‌ها را دیده است، همگی تعظیم کرده خدا را سجده و پرستش نمودند.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan