خروج 10 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳هشتمین بلا: ملخها 1 خداوند به موسی گفت: «نزد فرعون برو؛ من دل فرعون و درباریانش را سخت نمودهام تا این نشانهها را در میان ایشان انجام دهم 2 و شما برای فرزندان و نوادگانتان تعریف کنید که چه نشانههایی در مصر انجام دادم و چگونه حماقتِ مصریان را آشکار کردم. همۀ شما خواهید دانست که من، خداوند هستم.» 3 پس موسی و هارون نزد فرعون رفته گفتند: «یَهْوه، خدای عبرانیان چنین میفرماید، 'تا به کی میخواهی از فروتن شدن در مقابل من خودداری کنی؟ قوم مرا آزاد کن تا بروند و مرا پرستش کنند. 4 اگر از آزاد کردن آنها خودداری کنی، من فردا ملخها را به سرزمین تو خواهم فرستاد. 5 آنها چنان روی زمین را خواهند پوشانید، که زمین دیده نخواهد شد، و آنچه را که از تگرگ باقی مانده و تمام درختهایی را که در مزرعهها هستند، خواهند خورد. 6 قصرهای تو و خانههای تمام درباریان و منازل همهٔ مردمانت چنان پُر از ملخ خواهد شد که حتّی نیاکانت تابهحال مانند آن را در این سرزمین ندیدهاند.'» سپس موسی روی برگردانیده از نزد فرعون بیرون رفت. 7 درباریان به فرعون گفتند: «تا به کی ما باید به دام این مرد گرفتار باشیم؟ مردان بنیاسرائیل را آزاد کن تا بروند و یَهْوه، خدای خود را پرستش کنند. مگر نمیدانی که سرزمین مصر ویران شده است؟» 8 پس موسی و هارون را نزد فرعون بازگرداندند و فرعون به آنها گفت: «بروید و یَهْوه، خدای خود را پرستش کنید. ولی بگویید بدانم چه کسانی خواهند رفت؟» 9 موسی در جواب گفت: «همۀ ما به اتّفاق کودکان و پیران و پسران و دختران خود خواهیم رفت و گلّهها و رمههای خود را هم خواهیم برد، زیرا عیدی داریم که باید به احترام یَهْوه برگزار کنیم.» 10 فرعون گفت: «به خداوند سوگند میخورم که هرگز نخواهم گذاشت زنها و کودکان را هم با خود ببرید! روشن است که نقشۀ پلیدی در سر دارید. 11 فقط به مردها اجازه داده میشود که بروند و خداوند را پرستش کنند. چون شما همین را خواسته بودید.» پس موسی و هارون را از نزد فرعون بیرون کردند. 12 خداوند به موسی گفت: «دست خود را بر سرزمین مصر بلند کن تا ملخها بیایند و همهٔ گیاهان روی زمین و آنچه را که از تگرگ باقیمانده است بخورند.» 13 موسی عصای خود را بر سرزمین مصر بلند کرد و به دستور خدا باد شدیدی به مدّت یک شبانهروز از مشرق بهطرف مصر وزید و هنگام صبح باد شرقی ملخها را با خود آورد. 14 ملخها تمام سرزمین مصر را پوشاندند و همهجا را پُر کردند و آنقدر زیاد بودند که کسی تا آنوقت مانند آن را ندیده بود و بعد از آن هم نخواهد دید. 15 زمین از ملخها سیاه شده بود و ملخها همۀ میوههای درختان و تمام گیاهان صحرا را که از تگرگ باقیمانده بود، خوردند بهطوریکه هیچ برگی بر درخت و هیچ علف سبزی در تمام سرزمین مصر نماند. 16 فرعون با شتاب موسی و هارون را صدا کرد و به آنها گفت: «من به یَهْوه، خدای شما و به شما گناه کردهام. 17 فقط این دفعه گناه مرا ببخشید و از خدای خود بخواهید تا این بلای مرگآور را از من دور کند.» 18 موسی از نزد فرعون بیرون رفت و به درگاه خداوند دعا کرد. 19 خداوند آن باد شرقی را به یک باد شدید غربی تبدیل کرد. آن باد تمام ملخها را جمع کرد و همه را به دریای سرخ ریخت بهطوریکه در سرتاسر مصر حتّی یک ملخ هم باقی نماند. 20 امّا خداوند دل فرعون را سخت کرد و فرعون بنیاسرائیل را آزاد نکرد. نهمین بلا: تاریکی 21 خداوند به موسی گفت: «دست خود را بهطرف آسمان بلند کن و تاریکی غلیظی که بتوان آن را احساس کرد، سرزمین مصر را فرا خواهد گرفت.» 22 موسی دست خود را بهسوی آسمان بلند کرد و تاریکی غلیظی به مدّت سه روز تمام سرزمین مصر را فراگرفت. 23 مصریان نمیتوانستند یکدیگر را ببینند و در آن سه روز هیچکس از خانهاش بیرون نیامد، ولی جایی که بنیاسرائیل زندگی میکردند روشن بود. 24 فرعون، موسی و هارون را احضار کرد و گفت: «همگی شما با زنها و فرزندان خود بروید و خداوند را پرستش کنید. امّا گلّهها و رمههای شما در همینجا بمانند.» 25 موسی گفت: «ما باید گاو و گوسفند برای قربانی و قربانی سوختنی داشته باشیم تا برای یَهْوه، خدای خود قربانی کنیم. 26 پس ما گلّههای خود را با خود خواهیم برد و حتّی یکی از آنها را هم جا نخواهیم گذاشت؛ ما باید حیوانی را که برای پرستش نمودن یَهْوه، خدای خود لازم داریم، خودمان انتخاب کنیم، و تا به آنجا نرسیم، نخواهیم دانست که کدامیک از حیوانات خود را باید برای خداوند قربانی کنیم.» 27 ولی خداوند دل فرعون را سخت کرد و او اجازه نداد که آنها بروند. 28 فرعون به موسی گفت: «از پیش چشم من دور شو! مبادا دیگر مرا ببینی، زیرا روزی که مرا ببینی، کشته خواهی شد.» 29 موسی گفت: «بسیار خوب، دیگر هرگز روی تو را نخواهم دید!» |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies