Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

اِستر 7 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 پس پادشاه و هامان به ضیافت ملکه اِستر رفتند.

2 در موقع نوشیدن شراب، پادشاه دوباره از اِستر پرسید: «اِستر ملکه، بگو درخواست تو چیست؟ حتّی اگر نیمی از قلمرو پادشاهی مرا بخواهی، آن‌ را به تو خواهم داد.»

3 ملکه اِستر در جواب گفت: «خواهش من این است که اگر شما، ای پادشاه، به من لطف دارید و صلاح بدانید، جان من و ملّتم را نجات بدهید،

4 زیرا من و قوم من برای کشتار فروخته شده‌ایم. اگر ما تنها مثل غلام فروخته می‌شدیم، من ساکت می‌ماندم و هرگز مزاحم شما نمی‌شدم. امّا حالا خطر مرگ و نابودی ما را تهدید می‌کند.»

5 خشایارشا از اِستر ملکه پرسید: «چه کسی جرأت چنین کاری را دارد؟ آن شخص کجا است؟»

6 اِستر جواب داد: «دشمن و بدخواه ما، همین هامان شریر است!» آنگاه هامان با ترس به پادشاه و ملکه خیره شد.

7 پادشاه خشمگین شد و برخاسته به باغ کاخ رفت. هامان فهمید که پادشاه تصمیم به مجازات او گرفته است. بنابراین در اتاق ماند تا برای جان خود به ملکه اِستر التماس نماید.

8 او بر روی تخت اِستر افتاد تا از او رحمت بطلبد. وقتی پادشاه به اتاق برگشت و او را در آن حال دید، با فریاد گفت: «آیا این شخص می‌خواهد در حضور من و در کاخ من از ملکه هتک ناموس کند؟» به‌محض این‌که پادشاه این‌ را گفت، خواجه‌سرایان صورت هامان را پوشاندند.

9 آنگاه یکی از خواجه‌سرایان مخصوص پادشاه که حَربونا نام داشت، گفت: «هامان به‌اندازه‌ای گستاخ شده است که برای کشتن مُردِخای که جان اعلیحضرت را از خطر نجات داد، داری به ارتفاع بیست و سه متر در خانۀ خود ساخته است.» پس پادشاه فرمان داد: «هامان را بر همان دار بیاویزید.»

10 بنابراین، هامان بر همان داری که برای کشتن مُردِخای آماده کرده بود، آویخته شد و خشم پادشاه فرونشست.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan