جامعه 2 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳بیهودگی عیش و عشرت 1 به خود گفتم: «بیا، عیش و عشرت را تجربه کن و از زندگی لذّت ببر.» امّا دیدم که آن هم بیهوده است. 2 همچنین دریافتم که خنده و شادی نیز احمقانه و بیفایده است. 3 در اشتیاق خود برای کسب حکمت، تصمیم گرفتم که خود را با شراب شادمان سازم و حماقت را امتحان کنم. فکر کردم که این بهترین راهی است که انسان میتواند با آن روزهای خود را در این دنیا سپری کند. 4 کارهای بزرگی انجام دادم. برای خود خانهها ساختم و تاکستانها غرس نمودم. 5 باغهای پُر از گل ساختم و در آنها از هر نوع درخت میوهدار کاشتم؛ 6 و استخرهای بزرگی برای آبیاری درختان بسیاری که کاشته بودم، ساختم. 7 غلامان و کنیزان بسیار خریدم و صاحب غلامان و کنیزان خانهزاد شدم. هیچیک از کسانی که پیش از من در اورشلیم حکومت کرده بودند، بهاندازۀ من گلّه و رمه نداشتند. 8 نقره و طلا و گنجینههای پادشاهانی را که من بر سرزمینشان حکومت میکردم، برای خود جمع کردم. سرایندگان مرد و زن برای سرگرمی من میسراییدند. هرقدر که دلم میخواست، برای خود زنهای زیبا گرفتم. 9 بلی، من شخص بزرگی بودم، بزرگتر از همۀ کسانی که قبل از من در اورشلیم زندگی میکردند. در عَین حال از حکمت نیز برخوردار بودم. 10 هر چیزی که میدیدم و میخواستم به دست آوردم و خود را از هیچ خوشی و لذّتی محروم نساختم. از هر کاری که میکردم، لذّت میبردم و همین پاداش زحماتم بود. 11 امّا وقتی به کارهایی که کرده بودم و زحماتی که در زیر آفتاب کشیده بودم فکر کردم، فهمیدم که همۀ آنها چون دویدن دنبال باد، بیهوده و بیفایده بودند. 12 مگر یک پادشاه چه میتواند بکند جز آنچه که پادشاهان قبل از او انجام داده بودند؟ بنابراین حکمت و حماقت و جهالت را بررسی کردم. 13 دیدم، همانطور که روشنی بر تاریکی برتری دارد، حکمت هم برتر از جهالت است. 14 شخص حکیم بینش دارد و راه خود را میداند، امّا مرد احمق در تاریکی به سر میبرد. ولی این را هم دانستم که عاقبت هردوی ایشان یکی است. 15 در دل خود گفتم: «چون من و جاهل به یک سرنوشت گرفتار میشویم، پس فایدۀ حکمت بسیار چیست؟» و با خود گفتم، این نیز بیهودگی است. 16 زمانی میرسد که نه یادی از مرد حکیم باقی میماند و نه از مرد احمق، بلکه هر دو بهکل فراموش خواهند شد. مرد احمق همانگونه میمیرد که مرد حکیم خواهد مرد. 17 پس از زندگی بیزار شدم، زیرا آنچه که در زیر آفتاب رخ میدهد، برایم دردآور بود. زندگی تمامش بیهوده و بهدنبال باد دویدن است. 18 از تمام زحماتی که در زیر آفتاب کشیده بودم بیزار شدم، زیرا باید همۀ آنها را برای جانشین خود واگذارم. 19 چه کسی میداند که او حکیم خواهد بود یا احمق. بااینحال، او صاحب همهٔ چیزهایی خواهد شد که من با حکمت خود ولی با رنج و مشقّت در زیر آفتاب به دست آوردهام. این نیز بیهودگی است. 20 بنابراین از تمام زحماتی که در زیر آفتاب کشیدهام، کاملاً مأیوس گشتم. 21 آدمی با زحمت فراوان و از روی عقل و دانش و مهارت مال و دارایی میاندوزد، سپس همه را برای کسی بهجا میگذارد که هرگز برای آن زحمت نکشیده است. این نیز بیهوده و مصیبتی بزرگ است. 22 انسان از اینهمه زحمت و مشقّتی که در زیر آفتاب میکشد، چه چیزی به دست میآورد؟ 23 روزهایش با تشویش و نگرانی میگذرد و شبها هم آرامش ندارد. این نیز بیهودگی است. 24 پس برای انسان بهتر است که بخورد و بنوشد و از دسترنج خود لذّت ببرد. این از جانب خداوند است. 25 زیرا کیست که بتواند جدا از خدا چیزی بخورد و لذّت ببرد؟ 26 خدا به کسانی که او را خشنود میسازند، حکمت، دانش و خوشی میبخشد، ولی به خطاکاران مشقّتِ کار و زحمتِ اندوختن مال را میدهد تا آن را از ایشان گرفته به کسانی عطا کند که از آنها راضی است. این نیز بیهوده است و در پی باد دویدن. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies