Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

اعمال رسولان 21 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


سفر پولس به اورشلیم

1 ما از آنان خداحافظی کرده از راه دریا یکسره به جزیرۀ کُوس آمدیم. روز بعد به بندرگاه جزیره رودس وارد شدیم و از آنجا به پاترا رفتیم.

2 در‌ آنجا کشتی‌ای یافتیم که عازم فینیقیه بود، پس سوار آن شده حرکت کردیم.

3 همین‌که قبرس از دور نمایان شد، ما از طرف جنوب آن گذشتیم و به سفر خود به‌سوی سوریه ادامه داده در بندر صور لنگر انداختیم، زیرا قرار بر این بود که بار کشتی را در آنجا خالی کنند.

4 در‌ آنجا ایمان‌داران را پیدا کردیم و هفت روز نزد آنان ماندیم. آن‌ها با الهام روح خدا به پولس اصرار کردند که به اورشلیم نرود.

5 چون وقت ما به پایان رسید، بار دیگر راه سفر را در پیش گرفتیم و جمیع آنان با زن‌ها و بچّه‌هایشان ما را تا خارج شهر بدرقه کردند. آنگاه در ساحل دریا زانو زدیم و دعا کردیم

6 و با یکدیگر خداحافظی نموده سوار کشتی شدیم و آنان به خانه‌های خود بازگشتند.

7 از صور به سفر دریایی خود ادامه دادیم و به شهر بَطلمیوس رسیدیم. در آنجا برادران را ملاقات نمودیم و یک روز را با آنان سپری کردیم.

8 روز بعد آنجا را ترک کرده به قیصریه آمدیم و به خانه فیلیپُس مبشر که یکی از آن هفت نفری بود که در اورشلیم انتخاب شده بودند، رفتیم و نزد او ماندیم.

9 فیلیپُس چهار دختر باکره داشت که همگی نبوّت می‌کردند.

10 پس از چند روز، یک نفر نبی به نام آگابوس از یهودیه به آنجا رسید.

11 او نزد ما آمد و کمربند پولس را برداشت و دست و پای خود را با آن بست و گفت: «روح‌القدس چنین می‌گوید: یهودیان مقیم اورشلیم صاحب این کمربند را این‌طور خواهند بست و او را به دست بیگانگان خواهند سپرد.»

12 وقتی این‌ را شنیدیم، هم ما و هم اهالی آن شهر به پولس التماس نمودیم که از رفتن به اورشلیم صرف‌نظر نماید.

13 امّا پولس در جواب گفت: «این چه کاری است که شما می‌کنید؟ چرا با اشک‌های خود دل مرا می‌شکنید؟ من به‌خاطر عیسای خداوند نه فقط حاضرم زندانی شوم، بلکه حاضرم در اورشلیم بمیرم.»

14 چون نتوانستیم او را متقاعد کنیم، دست برداشتیم و گفتیم: «باشد! هرچه خداوند می‌خواهد همان بشود.»

15 بعد از چند روز، ما بار سفر بستیم و عازم اورشلیم شدیم.

16 چند نفر از شاگردان مقیم قیصریه هم ما را همراهی کردند و ما را به خانۀ مناسون که اهل قبرس و یکی از ایمان‌داران اوّلیه بود، بردند.


دیدار پولس از یعقوب

17 وقتی به اورشلیم رسیدیم، ایمان‌داران با گرمی از ما استقبال کردند.

18 روز بعد پولس به اتّفاق ما به دیدن یعقوب رفت و تمام مشایخ کلیسا آنجا حضور داشتند.

19 پس از سلام و احوالپرسی، پولس از کارهایی که خدا به‌وسیلهٔ او در میان ملل غیریهود انجام داده بود، گزارش کاملی به آن‌ها داد.

20 آنان وقتی این‌ را شنیدند، خدا را ستایش کردند و سپس به پولس گفتند: «ای برادر، همان‌طور که می‌بینی، هزاران نفر از یهودیان ایمان آورده‌اند و همۀ آن‌ها در پیروی از شریعت موسی غیور بودند.

21 در میان آنان شایع شده است که تو به یهودیانی که در کشورهای بیگانه و میان غیریهودیان سکونت دارند، تعلیم می‌دهی که از شریعت موسی اطاعت ننموده فرزندان خود را ختنه نکنند و رسوم خود را نگاه ندارند.

22 تکلیف چیست؟ آنان حتماً از آمدن تو باخبر خواهند شد.

23 پس هرچه به تو می‌گوییم انجام بده. در اینجا چهار نفر هستند که نذری نموده‌اند.

24 تو همراه آنان برو و به اتّفاق آن‌ها مراسم تطهیر را به‌جای بیاور و مخارج ایشان را هم قبول کن تا آن‌ها بتوانند سرهایشان را بتراشند. به‌این‌ترتیب، همه خواهند فهمید که در این شایعات هیچ حقیقتی وجود ندارد، بلکه برعکس، تو هم مطابق شریعت زندگی می‌کنی.

25 امّا در خصوص غیر یهودیانی که ایمان آورده‌اند، ما قبلاً حکم خود را کتباً به اطّلاع آن‌ها رسانده‌ایم که از خوردن غذاهای تقدیم شده به بُت‌ها، از خون، و از گوشت حیوان خفه شده خودداری نمایند و از زنا پرهیز کنند.»

26 پس روز بعد پولس آن چهار نفر را همراه خود برد و به اتّفاق آنان مراسم تطهیر را به‌جا آورد. بعد از آن، وارد معبدِ بزرگ شد و تعداد روزهای دوره تطهیر را که در آخر آن باید برای هریک از آنان قربانی تقدیم شود، اعلام نمود.


بازداشت پولس در معبدِ بزرگ

27 هنوز دوره هفت روزه تطهیر به پایان نرسیده بود که بعضی از یهودیان مقیم استان آسیا پولس را در معبدِ بزرگ دیدند. آنان مردم را تحریک کردند و پولس را گرفتند

28 و فریاد زدند: «ای مردان اسرائیلی، کمک کنید! این همان کسی است که در همه‌جا بر ضد قوم ما و شریعت موسی و این مکان تعلیم می‌دهد و از آن گذشته یونانیان را نیز به این معبدِ بزرگ آورده و این مکان مقدّس را ناپاک کرده است.»

29 آنان قبلاً تِروفیمُس از اهالی اَفِسُس را همراه پولس در شهر دیده بودند و تصوّر می‌کردند که پولس او را به معبدِ بزرگ برده است.

30 در تمام شهر آشوب به‌پا شد. مردم هجوم آوردند و پولس را گرفته از معبدِ بزرگ بیرون کشیدند و فوراً درهای معبدِ بزرگ را بستند.

31 وقتی مردم در صدد قتل او بودند، به فرماندۀ هنگ رومی خبر رسید که همۀ ساکنان اورشلیم شورش کرده‌اند.

32 او بی‌درنگ با سربازان و افسران خود به‌سوی جمعیّت شتافت. وقتی یهودیان فرمانده و سربازان را دیدند، از زدن پولس دست برداشتند.

33 در این موقع فرمانده به پولس نزدیک شده او را دستگیر کرد و دستور داد که وی را با دو زنجیر ببندند. آنگاه پرسید: «این مرد کیست و چه خطایی کرده است؟»

34 بعضی از آنان با صدای بلند یک‌چیز فریاد می‌کردند و بعضی‌ها چیزی دیگر. چون فرمانده به علّت جنجال بسیار نتوانست از حقیقت امر مطّلع شود، فرمان داد که او را به سربازخانه ببرند.

35 وقتی به پلّه‌های پادگان رسیدند، سربازان به‌ سبب خشم جماعت مجبور شدند پولس را روی شانه‌های خود حمل کنند،

36 زیرا مردم به‌دنبال آنان افتاده بودند و دائماً فریاد می‌زدند: «او را بکُشید.»


دفاع پولس

37 هنوز وارد سربازخانه نشده بودند که پولس رو به سرهنگ کرد و پرسید: «اجازه می‌دهی چیزی بگویم؟» فرمانده پاسخ داد: «تو یونانی هم می‌دانی؟!

38 پس تو آن مصری‌ای نیستی که چندی پیش شورشی برپا کرد و چهارهزار آدم‌کش را با خود به بیابان برد؟»

39 پولس گفت: «من یهودی هستم، اهل شهر طرسوس قیلیقیه و تبعۀ یک شهر بزرگ و مهم. خواهش می‌کنم اجازه بده تا با مردم صحبت کنم.»

40 وقتی فرمانده به او اجازه داد، او بالای پلّه‌ها ایستاد و دست خود برای ساکت کردن جمعیّت بلند کرد. همین‌که کاملاً‏ ساکت شدند، به زبان عبری خطاب به آنان چنین گفت:

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan