Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

۲سموئیل 9 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


داوود و مِفیبوشِت

1 روزی داوود پرسید: «آیا کسی از خاندان شائول زنده مانده است تا من به‌خاطر یوناتان به او احسان کنم؟»

2 در آنجا از خاندان شائول خدمتکاری به نام صیبا بود که او را به حضور داوود آوردند. داوود پادشاه از او پرسید: «آیا تو صیبا هستی؟» او جواب داد: «بله، سرور من.»

3 پادشاه از او سؤال کرد: «آیا هنوز هم از خاندان شائول کسی باقی‌مانده است تا من وفاداری و مهربانی خود را به او نشان بدهم؟ من همان‌طور که به خدا قول دادم، انجام خواهم داد.» صیبا در جواب پادشاه گفت: «بلی، پسری از یوناتان هنوز زنده است که لنگ می‌باشد.»

4 پادشاه پرسید: «او کجا است؟» صیبا گفت: «او در خانۀ ماخیر پسر عمیئیل در لودبار است»

5 آنگاه داوود یک نفر را فرستاد تا او را از خانۀ ماخیر بیاورد.

6 وقتی مِفیبوشِت، پسر یوناتان به حضور داوود آمد، سَرخود را به علامت تعظیم به زمین خم کرد. داوود گفت: «مِفیبوشِت؟» او جواب داد: «بلی، سرور من، بندهٔ شما در خدمت شما می‌باشد.»

7 داوود گفت: «نترس، من به‌خاطر دوستی و وفاداری به پدرت، می‌خواهم در حقّ تو احسان کنم. من تمام زمین‌های پدربزرگت، شائول را به تو بازمی‌گردانم و تو با من همیشه بر سر یک سفره خواهی نشست.»

8 مِفیبوشِت باز به سجده افتاده تعظیم کرد و گفت: «آیا این سگ مُرده لیاقت این‌همه مهربانی را دارد؟»

9 بعد داوود، صیبا خادم شائول را به حضور خود خواند و گفت: «همۀ آنچه را که متعلّق به شائول بود، به نوۀ سرورت داده‌ام.

10 پس تو، پسران و خدمتکارانت باید در زمین‌هایش کشاورزی کنید تا از حاصل آن پسر سرورت و فامیل او چیزی برای خوردن داشته باشند. امّا مِفیبوشِت، پسر سرورت همیشه با من در سر یک سفره نان خواهد خورد.» صیبا پانزده پسر و بیست خدمتکار داشت.

11 صیبا به پادشاه گفت: «سرور من، این خدمتکارتان همۀ آنچه را که فرمودید به‌جا خواهد آورد.» از آن ‌پس مِفیبوشِت مثل پسران داوود بر سر یک سفره با او نان می‌خورد.

12 مِفیبوشِت پسر جوانی به نام میکا داشت. همۀ خانوادۀ صیبا خدمتکاران مِفیبوشِت شدند.

13 مِفیبوشِت که از دو پا لنگ بود، به اورشلیم رفت و همیشه بر سر سفرۀ پادشاه خوراک می‌خورد.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan