۲سموئیل 21 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳اعدام فرزندان شائول 1 در دوران سلطنت داوود، سه سال خشکسالی روی داد. داوود به درگاه خداوند دعا کرد، و خداوند به او پاسخ داده گفت: «این خشکسالی به سبب گناه شائول و خاندان او است که جِبعونیان را کشتند.» 2 پس داوود پادشاه، جِبعونیان را به حضور خود فراخواند. جِبعونیان از قوم اسرائیل نبودند، بلکه گروهی از باقیماندگان اَموریان بودند. بنیاسرائیل قسم خورده بودند که هرگز به روی آنها شمشیر نکشند. امّا شائول بهخاطر تعصّبات ملّی قصد کشتن آنها را کرده بود. 3 داوود از ایشان پرسید: «چه کاری میتوانم برای شما انجام دهم تا جبران گذشته بشود تا شما قوم خداوند را برکت بدهید؟» 4 آنها جواب دادند: «ما از شائول و خاندان او نقره و طلا نمیخواهیم و نمیخواهیم کسی از مردم اسرائیل کشته شود.» پادشاه پرسید: «پس چه میخواهید؟» 5-6 آنها گفتند: «هفت پسر شائول را به ما بدهید؛ زیرا او میکوشید ما را از بین ببرد تا کسی از ما در اسرائیل باقی نماند. ما آنها را در جِبعَه، شهر شائول که پادشاه برگزیدۀ خداوند بود، به دار خواهیم آویخت.» پادشاه قبول کرد و گفت: «آنها را به شما خواهم داد.» 7 امّا به سبب قسمی که پادشاه و یوناتان در حضور خداوند با هم خورده بودند، مِفیبوشِت، پسر یوناتان را به آنها نداد، 8 پس اَرمونی و مِفیبوشِت، دو پسری را که رِصفه برای شائول به دنیا آورده بود، و پنج پسر میرب دختر شائول را که برای عدرئیل، پسر بَرزِلّائی محولاتی، به دنیا آورده بود، به دست آنها سپرد. 9 آنها همه را در حضور خداوند بر آن کوه به دار آویختند، و همۀ آنها جان سپردند. روزی که آنها را کشتند، همزمان با روز اوّل فصل دروی جو بود. 10 رِصفه، همسر صیغهای شائول، دختر اَیَه، پلاسی را گرفت و برای خود به روی صخرهای انداخت. در تمام موسم درو تا روزی که باران بارید، در آنجا ماند و نگذاشت پرندگان در روز و حیوانات وحشی صحرا در شب، به جنازۀ دو پسرش نزدیک شوند. 11 هنگامیکه داوود این خبر را شنید، 12-14 به مردان خود دستور داد تا استخوانهای آنها را جمع کنند و ضمناً چند نفر را به یابیشِ جِلعاد فرستاد و از مقامات آنجا تقاضا کرد که استخوانهای شائول و یوناتان را برایش بفرستند. آنها اجساد شائول و یوناتان را از میدان عمومی شهرشان دزدیده بودند. فلسطینیها آن دو را بعد از آنکه در سر کوه جِلبوع کشته بودند، بر دار آویزان کرده بودند. وقتی استخوانها را آوردند، آنها را با استخوانهای هفت نفر دیگر در قبرستان قِیس، پدر شائول، در شهر صِلَه در سرزمین بنیامین دفن کردند. بعد از آن خداوند دعای ایشان را قبول کرد و خشکسالی از بین رفت. ستیز با غول فلسطینی ( اوّل تواریخ 20:4-8 ) 15 بار دیگر فلسطینیها علیه اسرائیل جنگ را آغاز کردند و داوود و سربازانش با آنها وارد مبارزه شدند. در طول جنگ، داوود خسته و فرسوده شد. 16 یشبیبنوب که از فرزندان غولها بود و وزن نیزۀ برنزی او در حدود سه و نیم کیلوگرم بود و یک شمشیر نو به کمر داشت، قصد کشتن داوود را کرد. 17 امّا اَبیشای، پسر صِرویَه، به کمک داوود آمد و به آن فلسطینی حمله کرده او را کشت. آنگاه مردان داوود به او گفتند: «از این به بعد تو نباید با ما به جنگ بروی، زیرا ما نمیخواهیم که چراغ اسرائیل خاموش شود.» 18 بعد از آن در یک جنگ دیگر با فلسطینیان که در جُوب به وقوع پیوست، سبکای حوشاتی، صاف را که یکی از فرزندان غولها بود، کشت. 19 باز در جنگ دیگری با فلسطینیان که آن هم در جُوب بود، الحانان پسر یائیر، بیتلِحِمی را که برادر جُلیات جِتی بود و نیزهای بهاندازۀ نورد بافندگی داشت، کشت. 20 در جنگ دیگری در جَت، مردی قویهیکل و قدبلند بود که دست و پایهایش شش انگشت داشت، یعنی تعداد کلّ انگشتان دست و پایش بیست و چهار بود. او از فرزندان غولها بود. 21 وقتی اسرائیل را تحقیر کرد، برادرزادۀ داوود، یوناتان پسر شَمَّه، او را به قتل رساند. 22 این چهار نفر همه از فرزندان غولها بودند که به دست داوود و مردان او کشته شدند. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies