۱سموئیل 4 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳1 کلام سموئیل به گوش تمامی اسرائیل رسید. در این وقت، فلسطینیان برای جنگ با اسرائیل گرد آمدند و سربازان اسرائیل برای جنگ با آنها آماده شدند. آنها در اِبِنعِزِر و فلسطینیان در اَفیق اردو زدند. افتادن صندوق پیمان خداوند به دست فلسطینیان 2 فلسطینیان به بنیاسرائیل حمله کردند و جنگ سختی درگرفت. بنیاسرائیل با از دست دادن چهل هزار نفر در میدان جنگ، از فلسطینیان شکست خوردند. 3 بعد از جنگ، وقتی لشکر اسرائیل به اردوگاه خود برگشت، رهبران قوم گفتند: «چرا خداوند اجازه داد تا ما از فلسطینیان شکست بخوریم؟ بیایید صندوق پیمان خداوند را از شیلوه بیاوریم تا خداوند در بین ما باشد و ما را از خطر دشمنان حفظ کند.» 4 پس چند نفر را به شیلوه فرستادند و صندوق پیمان خداوند متعال را که بر مجسمۀ دو فرشتۀ نگهبان قرار داشت، به میدان جنگ آوردند. حُفنی و فینِحاس، دو پسر عیلی، صندوق پیمان خداوند را همراهی میکردند. 5 وقتیکه مردم اسرائیل صندوق پیمان خداوند را دیدند، از خوشی چنان فریاد زدند که زمین به لرزه درآمد. 6 وقتی فلسطینیان صدای فریاد آنها را شنیدند، گفتند: «این صدای فریاد که از اردوی عبرانیان میآید، برای چیست؟» وقتی دانستند که آنها صندوق پیمان خداوند را به اردوگاه خود آوردهاند، 7 بسیار ترسیدند و گفتند: «خدایان وارد اردوگاه آنها شدهاند. وای به حال ما! تابهحال چنین اتّفاقی نیفتاده است. 8 چه کسی میتواند ما را از دست خدایان نیرومند نجات بدهد؟ اینها همان خدایانی هستند که مردم مصر را در بیابان با بلاهای مختلف از بین بردند. 9 ای فلسطینیان، شجاع و دلیر باشید، مبادا مانند عبرانیان که بردهٔ ما بودند، ما را به بردگی ببرند. از خود شجاعت نشان بدهید و مردانه بجنگید.» 10 بهاینترتیب فلسطینیان به جنگ رفتند و اسرائیل را شکست دادند. لشکریان اسرائیل همه فرار کرده به خانههای خود بازگشتند. در این جنگ سی هزار سرباز اسرائیلی کشته شدند. 11 صندوق پیمان خدا به دست فلسطینیان افتاد و دو پسر عیلی، یعنی حُفنی و فینِحاس هم کشته شدند. وفات عیلی 12 در همان روز، مردی از طایفۀ بنیامین از میدان جنگ گریخت و با جامهای دریده و با خاک بر سر پاشیده، خود را به شیلوه رسانید. 13 وقتی به آنجا رسید، عیلی در کنار راه نشسته، منتظر شنیدن اخبار جنگ بود، زیرا بهخاطر صندوق پیمان خدا نگران بود. همینکه آن مرد داخل شهر شد و خبر جنگ را به مردم داد، تمام مردم شهر فریاد برآوردند. 14 چون صدای فریاد به گوش عیلی رسید، پرسید: «چه خبر است؟» آن مرد دواندوان جلو آمد و ماجرا را به عیلی خبر داد. 15 در آنوقت عیلی نودوهشت سال داشت و چشمانش نابینا شده بودند. 16 آن مرد به عیلی گفت: «من امروز از میدان جنگ گریخته به اینجا آمدم.» عیلی پرسید: «فرزندم، وضع جنگ چطور بود؟» 17 او در جواب گفت: «لشکریان اسرائیل از دست فلسطینیان شکست خوردند و فرار کردند. مردم زیادی کشته شدند و دو پسرت حُفنی و فینِحاس هم در بین کشتهشدگان بودند. علاوه بر آن صندوق پیمان خدا هم به دست دشمن افتاد.» 18 همینکه عیلی از وضع صندوق پیمان خداوند باخبر شد، از جایگاه خود به پشت افتاد و گردنش شکست و جان داد، چون بسیار پیر و سنگین بود. عیلی مدّت چهل سال رهبر قوم اسرائیل بود. مرگ بیوۀ فینِحاس 19 عروس عیلی، زن فینِحاس، که حامله بود و زمان وضع حمل او نزدیک شده بود، وقتی شنید که صندوق پیمان خداوند به دست فلسطینیان افتاده و پدرشوهر و شوهرش هم مردهاند، درد زایمانش شروع شد و ناگهان خم شد و طفلی به دنیا آورد. 20 درحالیکه جان میداد، زنان پرستار به او گفتند: «غصّه نخور، زیرا صاحب پسری شدهای.» امّا او جوابی نداد و به حرفشان اعتنایی نکرد. 21 او طفل را «ایخابود» نامید، یعنی، «جلال خدا اسرائیل را ترک کرده است» زیرا صندوق پیمان خداوند و همچنین پدرشوهر و شوهرش از دست رفته بودند. 22 پس گفت: «جلال خدا، اسرائیل را ترک کرده است، چون صندوق پیمان خدا به دست دشمن افتاد.» |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies