Biblia Todo Logo
Bìoball air-loidhne

- Sanasan -

۱سموئیل 18 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 پس از گفت‌وگوی شائول با داوود، یوناتان علاقه زیادی به داوود پیدا کرد، به حدّی که او را به‌اندازۀ جان خود دوست می‌داشت.

2 شائول، داوود را نزد خود نگاه ‌داشت و نگذاشت که او به خانۀ پدر خود بازگردد.

3 یوناتان به‌خاطر علاقۀ زیادی که به داوود داشت، با او پیمان دوستی بست.

4 یوناتان ردایی را که بر تن داشت و همچنین کمربند، کمان و شمشیر خود را به داوود داد.

5 داوود در هر مأموریتی که شائول به او می‌داد، موفّق می‌شد. بنابراین شائول او را فرماندۀ سپاه خود نمود. این تصمیم سپاهیان و خدمتکاران را خشنود کرد.


حسادت شائول نسبت به داوود

6 هنگامی‌که داوود و سربازان، پس از کشته شدن جُلیات برمی‌گشتند، زن‌ها از تمام شهرهای اسرائیل با رقص و آواز و نواختن دف و بربط به استقبال شائول پادشاه آمدند.

7 آن‌ها شادی‌کنان این سرود را می‌خواندند: «شائول هزاران نفر را و داوود ده‌ها هزار نفر را کشته است.»

8 شائول از شنیدن این سرود، سخت خشمگین شد و با خود گفت: «آن‌ها به داوود ده‌ها هزار نفر را و به من فقط هزاران نفر را نسبت می‌دهند. قدم بعدی آن‌ها این خواهد بود که او را پادشاه سازند.»

9 بنابراین شائول از همان روز کینۀ داوود را به دل گرفت.

10 فردای آن روز، ناگهان روح پلیدی از جانب خدا بر شائول فرود آمد و او را در خانه‌اش پریشان‌خاطر ساخت. داوود برای این‌که او را آرام سازد، مانند سابق برایش چنگ می‌نواخت.

11 ولی شائول نیزه‌ای را که در دست داشت به‌سوی داوود پرتاب کرد تا او را به دیوار میخکوب کند، امّا داوود، دو بار خود را کنار کشید.

12 شائول از داوود می‌ترسید، زیرا خداوند با داوود بود ولی او را ترک کرده بود.

13 پس شائول او را از نزد خود بیرون کرد و به رتبۀ فرمانده سپاه هزار نفری گماشت. داوود مردان خود را در جبهه رهبری می‌نمود.

14 او در هر کاری که می‌کرد، موفّق می‌شد‌؛ زیرا خداوند با او بود.

15 وقتی شائول موفّقیّت او را در همۀ کارها دید، از او بیشتر ترسید.

16 امّا همۀ مردم اسرائیل و یهودا، داوود را دوست می‌داشتند، چون او رهبر موفّقی بود.


ازدواج داوود با دختر شائول

17 روزی شائول به داوود گفت: «من می‌خواهم دختر بزرگ خود میرب را به عقد تو درآورم به‌شرط این‌که تو شجاعت و دلاوری خود را در جنگ‌های خداوند ثابت کنی.» در حقیقت هدف شائول این بود که داوود به دست فلسطینیان کشته شود، نه به دست خود او.

18 داوود گفت: «من چه کسی هستم و خاندان پدرم و قوم من کیستند که من داماد پادشاه بشوم؟»

19 امّا وقتی‌ داوود آماده شد که با میرب، دختر شائول عروسی کند، معلوم شد که او را به عدرئیل محولاتی داده بودند.

20 امّا میکال دختر دیگر شائول عاشق داوود شده بود. وقتی شائول این خبر را شنید، خوشحال شد.

21 او با خود گفت: «دخترم میکال را به داوود می‌دهم تا دامی برای او گردد و او به دست فلسطینیان کشته شود.» بنابراین شائول برای بار دوّم به داوود پیشنهاد کرد که دامادش بشود.

22 او به خادمان خود گفت که محرمانه به داوود بگویند: «پادشاه از تو راضی است و همۀ کارکنان او هم تو را دوست دارند. پس حالا پیشنهاد پادشاه را قبول کن و داماد او بشو.»

23 وقتی خادمان پادشاه، پیام او را به داوود رساندند، داوود به آن‌ها گفت: «مگر داماد پادشاه شدن آسان است؟ من از خانوادۀ فقیر و ناچیزی هستم.»

24 خادمان پادشاه رفتند و جواب داوود را به او رساندند.

25 شائول گفت: «بروید و به داوود بگویید که من مهریه نمی‌خواهم. در عوض برای من صد قلفۀ فلسطینیان را بیاور تا از دشمنانم انتقام گرفته شود.» بازهم هدف شائول این بود که داوود به دست فلسطینیان به قتل برسد.

26 وقتی خادمان پادشاه به داوود خبر دادند، او این پیشنهاد را پسندید و موافقت کرد که داماد پادشاه بشود. پس داوود پیش از زمان تعیین‌شده،

27 با سپاه خود رفت و دویست فلسطینی را کشت و قلفۀ آن‌ها را بُرید. همه را تمام و کمال به پادشاه داد تا شرط او به‌جا آورده شود و داماد پادشاه گردد. شائول هم دختر خود میکال را به او داد.

28 آنگاه شائول دانست که خداوند با داوود است و میکال هم او را بسیار دوست دارد.

29 پس بیشتر از گذشته از داوود می‌ترسید و دشمنی و نفرت او به داوود روزبه‌روز بیشتر می‌شد.

30 هر زمان که سپاه فلسطینیان حمله می‌کرد، موفّقیّت داوود در شکست آن‌ها زیادتر از دیگر فرماندهان نظامی شائول بود، و به همین دلیل او بسیار معروف گردید.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
Lean sinn:



Sanasan